نقد مستند مخترع آهنی ساخته محمدجواد رییسی؛

مستند مخترع آهنی به کارگردانی محمدجواد رییسی روایت سه مخترع و مبتکر ایرانی است که سعی دارند تولیدات خود را در کشور صنعتی کنند.
یکی از نقاط روشن مستندسازی ایران در سال‌های اخیر حرکت همسوی مستندسازان ایرانی با مسائل روز کشور بوده است؛ به طوری که معمولا با فاصله معقولی از وقوع یک حادثه یا ترند شدن یکی از موضوعات مهم ملی، یک یا چند مستند نیز درباره آن‌ها تولید می‌شوند. «مخترع آهنی» نیز یکی از همین مستندهاست که با پوشش بصری کاملا متفاوت، به مسئله تولید ملی و مشکلات نخبگان کشور در مسیر رونق تولید می‌پردازد...

در نخستین دقایق این مستند، مخاطب چنان دچار تعجب می‌شود که احتمالا به ماهیت فایل موجود هم شک می‌کند و چنین می‌پندارد که به‌جای یک مستند جاافتاده درباره تولید، به تماشای یک تله فیلم با مخاطب کودک و نوجوان نشسته. مسئله اما فراتر از این حرف‌هاست و مستندساز برای کنکاش در یک موضوع مهم، تصمیم گرفته قالب کاملا جدیدی را انتخاب کند.

«مخترع آهنی» یک مستند خوش‌ذوق و کاملا باسلیقه است که در مواردی حتی پر زرق و برق هم به شمار می‌رود. این مستند روایت بدیعش را با نریشن‌های کودکی پیش می‌برد که پدر مخترعش، از رساندن اختراع خود به چرخه تولید ناامید شده و حالا، در قامت یک فیلمساز، به سراغ سه تولیدکننده و مخترع برجسته کشور رفته است.

بیان متن‌ها توسط این کودک حال و هوای مستند را دگرگون کرده و مستندساز مابقی عناصر را نیز مطابق با همین انتخاب تغییر داده است. در واقع، این روش پیش بردن روایت، مبتنی بر یک فیلمنامه از قبل طراحی شده است که به مستندساز اجازه می‌دهد با تلفیق شخصیت‌های واقعی و کاراکترهای ساختگی، ریتم اثر را حفظ کند.

از دیگر عناصر مهم «مخترع آهنی» می‌توانیم به حاشیه صوتی گوش‌نواز و تنوع شنیداری موسیقی‌های داخلی و خارجی که به فراخور موضوعات تغییر می‌کنند، اشاره کنیم. کارگردان در شیوه ضبط و انتخاب تصاویر نیز تنوع بصری را مد نظر داشته و با استفاده از انبوه تمهیدات خلاقانه، از کارهای گرافیکی و اینفوگرافی‌ها گرفته تا انیمیشین و بازسازی فانتزی برخی موقعیت‌های تخیلی، مستند زیبایی را به مخاطب تقدیم کرده است.

ضعفی بزرگ در حمایت از تولیدکنندگان داخلی!

اما آن‌چه «مخترع آهنی» را برجسته‌تر از هر مستند مشابه دیگری جلوه می‌دهد، طنز ملیح و به اندازه‌ای است که با دقت و مهارت در لابلای روایت گنجانده شده تا علاوه بر حفظ شادابی مستند، به نوعی موقعیت تراژیک نخبگان کشور و مخترعان عرصه تولید را هم به بیننده منتقل کند.

این اثر اما، هرچقدر که در فرم و اجرا جذاب است، در بخش محتوایی متزلزل نشان می‌دهد. پشتوانه پژوهشی‌اش به وضوح فاقد قدرت کافی است و با رویکرد مشت نمونه خروار، درددل‌های سه نفر را به کل جامعه و شرایط کلان تولید ملی تعمیم می‌دهد. در زمینه ریشه‌یابی مشکلات و ارائه راهکارهای احتمالی نیز، دستش به شدت خالی است؛ به طوری که نمی‌توانیم کل اثر را چیزی بیشتر از بازنمایی و بیان عامیانه برخی از مشکلات عرصه تولید قلمداد کنیم.

این مستند ۴۵ دقیقه‌ای در بخش ریشه‌یابی مسائل به قدری سهل‎انگار ظاهر می‌شود که موضوع روشن ضعف قوانین حمایت از تولیدکننده را تازه در دقیقه ۴۰ برای نخستین بار مطرح می‌کند. در عوض، وقتش را به بازگو کردن مسائل بی‌اهمیتی که کم‌وبیش همه مردم می‌دانند، می‌گذراند. موضوعاتی مانند حمایت خارجی‌ها از نخبگان ما که در داخل قدرشان دانسته نمی‌شود، ریز شدن بیش از حد روی همان سه نمونه، تمجید زیاد از چند محصول داخلی خاص که گاهی رنگ و بوی تبلیغات به خودش می‌گیرد و … .

پایان‌بندی «مخترع آهنی» اما، به نوعی میخ تابوتش در عرصه محتوا به شمار می‌رود؛ جایی که پدر خیالی قصه تصمیم می‌گیرد با هر زحمتی که شده اختراعش را در ایران بسازد. بعد هم چمدان به دست وارد سازمان تخیلی «حمایت و عدم حمایت!» می‌شود تا مستند بتواند، تحت اسلوموشن‌های آزاردهنده‌اش، مخاطب را در مورد لزوم کار و تلاش بیشتر در ایران حسابی نصیحت کند. این در حالی است که رسالت مستند ایجاب می‌کند به جای امیدبخشی‌های واهی، به دنبال ریشه مشکلات برود و با پرهیز از محافظه‌کاری، لااقل یکی دو قانون یا مسئول مربوطه را مورد نقد قرار دهد.

منبع: بلاگ سینما مارکت