نقد مستند «متولد اورشلیم» ساخته جدید حسین شمقدری:

مستند «متولد اورشلیم» جدیدترین ساخته حسین شمقدری در مقام کارگردان و محصول تیم آرمان مدیا محمدحسن مددی، محسن اخوان فر و محمد دلاوری که به موضوع صهیونیست‌ها پرداخته است.

چند روزی است که مستند جدیدی از کارگردان دو مجموعه پرمخاطب «میراث آلبرتا» و «انقلاب جنسی» منتشر شده که باز هم به موضوعی حساس و ملتهب می‌پردازد. «متولد اورشلیم» ساخته حسین شمقدری از روایت خوب محمد دلاوری هم بهره‌مند است و قصد دارد به مسئله نحوه شکل‌گیری اسرائیل بپردازد و برای تحقق این هدف، مصاحبه با پنج شهروند اسرائیلی با کسوت‌های مختلف را در دستور کار قرار می‌دهد. تیم سازنده این مستند ۴۷ دقیقه‌ای عازم آلمان می‌شوند و شروع به ساخت مستندی می‌کنند که تعبیر «خانه پوشالی» تعبیر مناسبی برای توصیف محصول نهایی آن به شمار می‌رود...

نگاهی کلی به نظرات بینندگان و منتقدینی که «متولد اورشلیم» را تماشا کرده‌اند، نشان می‌دهد که تب تند موضوع این مستند خیلی زودتر از آن‌چه مخاطب انتظارش را داشته باشد، فرومی‌نشیند و اثری که با زرق و برق عنوان و پوستر و خلاصه‌اش، حسابی جلب توجه کرده، در محتوا توخالی‌تر از آن چیزی است که حتی بتوانید تصورش را بکنید. به نظر می‌رسد که فرمول موفق «موضوع چالش‌برانگیز، پرداخت دم‌دستی» حالا دیگر به مشی کلی گروه مستندسازی «متولد اورشلیم» تبدیل شده و همین که مخاطب از سر کنجکاوی مستندشان را تماشا کند، مطلوب گروه و باعث موفقیت ایشان تلقی می‌شود.

سابقه فیلمساز در موضوعات متشتت و عجیبی که برای مستندهایش انتخاب می‌کند، به خوبی نشان‌دهنده دغدغه اصلی شمقدری است. او یک بار در مورد پدیده فرار مغزها مستند می‌سازد، یک بار به سراغ موضوعات جنسی می‌رود، لابلای مشغله‌هایش سری به فتنه ۸۸ می‌زند و حالا با اعتماد بنفس تمام، بنیادهای اسرائیل را سوژه می‌کند. احتمالا کسی نمی‌داند دغدغه‌های یک مستندساز چطور می‌تواند چنین گستره موضوعی وسیعی را شامل شود، اما روشن است که وجه مشترک تمامی این موضوعات، جذابیت سوژه و نزدیک بودن آن به خطوط قرمز عرفی در رسانه‌های ایران است.
حالا مجموعه‌ای از آزادی‌های عجیب و آوانس‌های حیرت‌انگیز رسانه‌ای را هم به تاکتیک پرسود فوق و الگوی موفقیت این گروه مستندساز اضافه کنید تا روشن شود مستندهای مذکور چطور دیده می‌شوند. یک کارگردان جوان و برومند (که دست بر قضا نسبت فامیلی نزدیکی هم با عالی‌ترین مسئول سینمایی دولت دهم دارد) به شکلی بی‌سابقه که شگفتی مخاطب عام را نیز به همراه دارد، روی موضوعاتی دست می‌گذارد که کمتر کسی در این کشور اجازه پرداختن به آن‌ها را دارد. عجیب‌تر این‌که چنین محصولاتی در اجرا هم از تیغ ممیزی‌ها کاملا در امان می‌مانند. اگر هیچ‌یک از این مستندها را ندیده باشید و کسی ادعا کند اثری امروز در ایران مجوز فروش دارد که تصاویر در آغوش کشیدن دختران و پسران را به وضوح نشان می‌دهد، یا از حاشیه صوتی موسیقی‌های رسما غربی باکلام و معروف استفاده کرده، و یا از مصاحبه‌شونده خود که خواننده‌ای اسرائیلی است می‌خواهد که یک قطعه را به صورت تکخوانی و تک‌نوازی اجرا کند، آیا این سخن را باور می‌کنید؟ به این‌ها زیرسبیلی رد شدن شکل پوشش‌های خانم‌ها در این مستندها را هم اضافه کنید و همچنان متعجب باشید از این‌که هیچ فیلم سینمایی خارجی در این کشور بدون ممیزی پوشش، رسما نه فروخته می‌شود و نه به اکران درمی‌آید، اما پوشش نیمه برهنه بانوی روسی میزبان در «انقلاب جنسی۳» و دامن کوتاه خانم اسرائیلی خواننده در «متولد اورشلیم» به سادگی به مرحله پخش می‌رسد.

وقتی یک تیم مستندسازی تا این حد از فراغ بال برخوردار باشند که بتوانند حتی الگوهای عرفی ممیزی در ایران را هم دور بزنند، طبیعی است که برای جذب مخاطب به سراغ ملتهب‌ترین موضوعات بروند و البته که چراغی را که ایزد نیفروخته باشد، در نهایت از حد یک کورسو فراتر نخواهد رفت. دست باز تیم مستندسازی «متولد اورشلیم» این اثر را به سطحی از بی‌تفاوتی رسانده که در اجرا هم از هیچ ایدئولوژی غالب و طراحی مشخصی پیروی نمی‌کند. راوی کارش را با به چالش کشیدن شعار «مرگ بر اسرائیل» شروع می‌کند و به مصاحبه‌شونده اسرائیلی‌اش اجازه می‌دهد هرچه به دهانش می‌رسد را نثار ایران کند. در جایی دیگر سنگ یهودیت را به سینه می‌زند و بدون کوچکترین تحلیلی در حوزه فلسفه دین یا گفتگو با یک کارشناس، شباهت‌های اسلام و یهودیت را می‌ستاید و با خاخام یهودی به بحث می‌نشیند. تمام این‌ها هر لحظه مخاطب را امیدوار می‌کند که اطلاع تازه‌ای حاصل شود و «متولد اورشلیم» حرفی برای گفتن داشته باشد. اما دریغ از یک مورد تحلیل درست.

مستندسازی که در گفتگو با آصف به تفریط افتاده و در برابر سخنان ضدملی او سکوت می‌کند، بعدتر در مواجهه با موضوع هلوکاست به نحوی شعاری و فیک به افراط می‌افتد و با الصاق ناهمگون تصاویر آرشیوی مربوط به کمپ‌های آوارگان فلسطینی، لحنی جدلی و خالی از منطق به خود می‌گیرد. راوی در حالی که کارش را با نوعی مشی سقراط‌گونه آغاز کرده، کلاه خاخام‌ها را بر سر گذاشته و وردهای مربوطه را با لحنی مضحک تمرین کرده است، درست در جایی که باید پای یک منطق جدی و نظر کارشناسی ایدئولوژیک بنشیند، گریز ناشایستی به شیوه مغالطات سوفسطاییان می‌زند و با نگرشی عوام‌گرایانه خودزنی می‌کند. ریشه این سطحی‌نگری و تشتت را باید در مشی کلی مستند جستجو کرد؛ جایی که فیلمساز یا دقیقا نمی‌داند چه موضوعی را انتخاب کرده، یا خودش را به ندانستن می‎زند.

داستان از این قرار است که اگر همین امروز یک خبرنگار خارجی، که طبعا به اقتضای شغلش فردی آگاه محسوب می‌شود، با میکروفون و دوربین به ایران بیاید و با افراد معمولی، از عضو ساده ارتش گرفته تا خواننده پاپ، درباره ساختار ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران به گفتگو بنشیند و نهایتا فرد ایرانی از ارائه پاسخی قانع‌کننده ناتوان بماند، آیا این یک پیروزی بزرگ برای استکبار جهانی و مایه سرافکندگی انقلاب محسوب می‌شود؟ هرگز!

این در حالی است که تیم مستندسازی ظاهرا حسابی به خودشان و پنج مصاحبه‌شونده‌ای که دقیقا معلوم نیست با چه ملاکی انتخاب شده‌اند، اطمینان دارند. سازندگان «متولد اورشلیم» با درایت و ذکاوت علمی خاص خودشان، تشخیص داده‌اند که نیازی به مراجعه به نظرات یکی دو صاحبنظر عرصه سیاست یا لااقل بررسی یکی دو کتاب و سند مهم از وقایع مهم جهان در یک قرن اخیر وجود ندارد و مکالمه یک خبرنگار با یک خاخام یا یک خواننده یا یک فعال اجتماعی حقیقت را هویدا خواهد کرد.

همین اعتماد بنفس عجیب تیم مستندساز، لطمه جبران‌ناپذیری به اثر وارد کرده که آن را در امیدوارکننده‌ترین دقایقش، رسما ذبح می‌کند. موضوعات مهم و پرحرف و حدیثی مانند هلوکاست، شکل‌گیری اسرائیل، جشن پوریم، بررسی آموزه‌های دین یهود، نسبت یهودیت با صهیونیسم و وضعیت آورارگان فلسطینی موضوعاتی هستند که هرکدامشان می‌توانند موضوع یک مستند مستقل و پرمحتوا باشند. با این حال، «متولد اورشلیم» با اصرار عجیبش به طرح مباحث مختلف در یک بازه زمانی کمتر پنجاه دقیقه‌ای، به هرکدام از این موضوعات گریزی می‌زند و در پایان هم عملا چیزی به آگاهی مخاطب نمی‌افزاید.

پایان‌بندی «متولد اورشلیم»، با اختلاف بدترین بخش این مستند محسوب می‌شود؛ جایی که یک فرد مشکوک تقاضای دیدار با دلاوری بدون دوربین را می‌کند و راوی مستند که به خیال خودش با تیزهوشی میکروفون مخفی همراه برده، با توصیه دلسوزانه و جملات مبهم یک زن در کافی‌شاپ مواجه می‌شود. جملاتی که زیرنویس می‌شوند، اما نه هویت آن فرد را آشکار می‌کنند و نه حتی چیزی از انگیزه‌ها و اهدافش دستگیر مخاطب می‌شود. ضعف شدیدی که در این پایان‌بندی خودنمایی می‌کند، در سه راستای مختلف قابل بررسی است. نخست این که پایان‌بندی «متولد اورشلیم» هیچ نتیجه‌گیری جز یک شعار تکراری و بی‌فایده ندارد. دوم این که کل بخش آخر و ملاقات با زنی که چهره‌اش دیده نمی‌شود، یک برش زائد از مستند محسوب می‌شود که اگر حذف هم می‌شد، لطمه‌ای به روایت نمی‌زد. اما سوم و بدتر از همه، این‌که نحوه خاص پایان‌بندی مستند، مخاطب را قانع می‌کند که تیم مستندساز، تحت تاثیر کلام ملایم فرد ملاقات کننده که توصیه می‌کند از ادامه این مسیر صرفنظر کنند، به سادگی و با نهایت انفعال، از ادامه پیگیری‌هایشان منصرف می‌شوند و به ایران برمی‌گردند.

منبع: بلاگ سینما مارکت