پروژکتور مستند روی معضل بومی

مدت‌هاست که همه عادت کرده‌ایم که آثار مستند به چند موضوع ساده محدود باشند. در چنین اوضاع و احوالی که بخش عمده تولیدات مستند ایران را آثاری با محوریت بیوگرافی شخصیت‌های سیاسی، موضوعات ملتهب اجتماعی و نقدهای سیاسی عمدتا کارشناسی نشده تشکیل می‌دهند، سالی چند مستند متفاوت و خاص می‌تواند نور امیدی در سینمای مستند ایران به وجود بیاورد.
 
«دریابست» یکی از همین مستندهای ویژه است که شاید موضوعش به اندازه «انقلاب جنسی»، «اینستاگرامر» یا «رییس الوزراء» برای مخاطب جذاب نباشد، اما حتما از دل یک دغدغه پررنگ ملی بیرون آمده و مسئله فیلمساز را پی می‌گیرد. خود محمود شهبازی هم احتمالا بهتر از همه ما می‌دانسته که موضوع صید بی‌رویه و غیرقانونی کشتی‌های چینی در خلیج فارس و لطمه صیادان سنتی منطقه جاسک ممکن است برای بخش عمده‌ای از مخاطبان ایرانی چندان جذاب نباشد، اما بالاخره فرق هست بین مستند و درام؛ و این مستندساز شجاع است که تشخیص می‌دهد برای نور تاباندن به یک معضل ملی کمتر دیده شده و کمک به تنویر افکار عمومی برای حل آن، لازم است گاهی عطای جذب حداکثری مخاطب را به لقایش ببخشیم.
«دریابست» مستند چندان پر سر و صدایی نیست، اما عزمش را جزم کرده تا از یک تخلف گسترده و خانمان برانداز برای قشر محترم و پرتعداد صیادان ایرانی، رمزگشایی کند. بیننده اگر در چند دقیقه اول «دریابست» ملول نشود و از تماشای ادامه مستند، به دلیل بی‌ارتباط بودنش با زندگی شهری، انصراف ندهد، خیلی زود به زوایای پیچیده‌تری از ماجرای کشتی‌های چینی خلیج فارس پی خواهد برد. رازهایی که مستندساز با حرفه‌ای‌گری، درست مثل یک کارآگاه خبره، لایه لایه کشفشان می‌کند و با روایت معقول و باکلاسش به مخاطب تحویل می‌دهد؛ به نحوی که بیننده پس از حدود بیست دقیقه ناگهان به خودش می‌آید و احساس می‌کند که مسئله صیادهای جاسکی نه تنها بی‌ربط به ما نیست، بلکه یک موضوع کاملا ملی است که می‌تواند دغدغه همه باشد.
 
مستند به طور کلی سه دغدغه مهم را پیگیری می‌کند و برای رسیدن به پاسخ سوال‌هایش بیش از آن‌که تصورش را بکنید جدی و سمج است. در وهله اول، موضوع محیط زیست مطرح است که شکل صید کشتی‌های چینی در حال وارد آوردن لطمه بزرگی به زیست‌بوم طبیعی خلیج فارس معرفی می‌شود و مشخص نیست کدام مسئول با بی‌تدبیری‌اش به این آسیب بزرگ ملی دامن زده.
 
در وهله بعد، موضوع شکل ملی به خودش می‌گیرد و مستندساز نشان می‌دهد که، حتی بر فرض قانونی بودن صیادی چینی‌ها، صدور مجوز صید به ایشان لطمه جبران ناپذیری به اشتغال صیادان منطقه وارد می‌کند. در لایه سوم اما، که بی‌شک غمگین‌ترین بخش مستند هم محسوب می‌شود، بیننده به مرور درمی‌یابد که ضعف مدیریت و رانت‌های موجود بین برخی افراد خاص باعث ایجاد وضع کنونی شده و در واقع سکونت‌گاه طبیعی ایران و معیشت صیادان کشورمان، برای تامین منافع گروهی خاص، اینچنین در حال نابودی است.
از این‌جاست که مستندساز کار افشاگری‌اش را با جدیت ادامه می‌دهد و با تمام ابزارهای مختصری که در اختیار دارد، سعی می‌کند راز این تخلف سازماندهی شده و وحشتناک را کشف کند. پیگیری‌های تلفنی و اینترنتی سازنده «دریابست» ثانیه به ثانیه از مسئله مبهم کشتی‌ها غبارزدایی می‌کند و زمانی که مستندساز به کارچاق‌کن‌های چینی می‌رسد، گویی همه چیز روشن می‌شود. با تمام این اوصاف اما، «دریابست» از دو جهت قابل نقد است. نخست آن‌که از نقطه نظرات تخصصی صاحب‌نظران بی‌طرف غفلت می‌کند و کل اطلاعات ورودی‌اش را به صحبت‌های مردم و مسئولین اختصاص می‌دهد. دیگر این‌که «دریابست»، به خودی خود و به عنوان یک اثر مستند مناسب برای تماشا کردن، اثر مهمی نخواهد داشت؛ بلکه باید به گام نخست یک پروژه عظیم افشاگرانه مبدل شود.
 
در واقع «دریابست» از یک طرف باید به پیگیری‌هایش ادامه دهد تا مشخص شود عاقبت وضعیت اسفناک کشتی‌های چینی به کجا می‌رسد و چه ترتیب اثری به بازتاب شرایط موجود داده خواهد شد. و از سوی دیگر، رویکرد افشاگرانه «دریابست» برای اصلاح کشور کاملا ضروری به نظر می‌رسد و امید می‌رود که در آینده نه چندان دور، «دریابست»های پرتعداد دیگری هم در حوزه‌های مختلف ساخته شوند تا منشاء اثر در جامعه باشند.