نگاهی به فیلم سال دوم دانشکده من؛
سال دوم دانشکده من، روایت کلیشه‌ای گره خوردن سرنوشت عاطفی و خانوادگی دو دختر دانشجوست؛ که به مسائل تکراری و دستمالی شده‌ای مانند خیانت، اختلاف طبقاتی، اعتیاد، اختلاف نظر جوان‌ها با بزرگترها و... در کنار چند ژست بی‌ربط و شعاری می‌پردازد.

مدتی است که «سال دوم دانشکده من»، فیلم جدید رسول صدرعاملی، کارگردان باسابقه کشورمان، پس از هشت سال دوری، روی پرده سینماها رفته؛ با این حال «سال دوم…»، نه به لحاظ فروش و نه در فضای رسانه‌ای، بازخوردهای مثبتی دریافت نکرده.

ظاهرا صدرعاملی به دنبال این بوده که با جمع کردن یک تیم تولید حرفه‌ای، متشکل از بهترین‌های سینمای ایران در شاخه‌های مختلف، و نیز بر اساس همان الگوی محبوبش در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، بازگشت شکوهمندی به سینما داشته باشد. با این همه،... این تیم قدرتمند و موضوع قبلا موفق، نتوانسته‌اند «سال دوم…» را به اثری مهم در سینمای ایران تبدیل کنند.

صدرعاملی در درخشان‌ترین دوران فعالیتش در سینما، ساخت سه‌گانه ماندگار «دختری با کفش‌های کتانی» (۱۳۷۷)، «من ترانه پانزده سال دارم» (۱۳۸۰) و «دیشب باباتو دیدم آیدا» (۱۳۸۳) را تجربه کرده؛ سه فیلمی که با موضوع دختران جوان، و استفاده از سه بازیگر جدید به نام‌های پگاه آهنگرانی، ترانه علیدوستی و سوفی کیانی، علاوه بر آن‌که در زمان خودشان آثاری مهم و قابل اعتنا محسوب می‌شدند، آهنگرانی و علیدوستی را هم به عنوان دو استعداد جدید به سینمای ایران معرفی کردند.

سال دوم دانشکده من، قصه دو دختر دانشجوی سال دوم رشته معماری را روایت می‌کند که در جریان سفر به اصفهان، با مشکلاتی مواجه می‌شوند، و سرنوشت عاطفی و خانوادگیشان به هم گره می‌خورد. صدرعاملی برای تضمین موفقیت این فیلم، عوامل فوق‌العاده‌ای را هم به کار گرفته که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به فیلمنامه‌ای از پرویز شهبازی، موسیقی کریستف رضاعی، تهیه‌کنندگی مسعود ردایی، تدوین مصطفی خرقه‌پوش و فیلمبرداری هومن بهمنش اشاره کرد.

فارغ از درستی یا نادرستی این باور که پرویز شهبازی فیلمنامه‌های خوبش را خودش می‌سازد و متوسط‌ترها را به دیگران می‌فروشد، فیلمنامه «سال دوم دانشکده من» حفره‌های پرشماری دارد که ترکیب آن‌ها فیلم را زمینگیر می‌کند. نگاه کلیشه‌ای متن به مسائل تکراری و دستمالی‌شده‌ای مانند خیانت، اختلاف طبقاتی، اعتیاد، اختلاف نظر جوان‌ها با بزرگترها و…، در کنار چند ژست بی‌ربط و شعاری درباره کارکرد دین و ماهیت کمیته انظباطی دانشگاه، برای ساختن یک اثر شش‌دانگ کافی نیست. به این‌ها اضافه کنید که فیلم اساسا از عهده پرداخت شخصیت‌ها هم برنمی‌آید و با ترسیم یک مثلث عشقی کلاسیک، عملا سطح خودش را در حد پرداختن به عناصری مانند سینما رفتن، رد و بدل کردن هدیه و سفر جاده‌ای، پایین می‌آورد.

این‌گونه است که «سال دوم دانشکده من» هر گونه نقطه عطف و موقعیت ملتهبی را از خودش دور می‌کند و از این جهت، روی لبه عافیت‌طلبی قدم برمی‌دارد؛ اما دست خالی‌اش در مقایسه با آثار مشابهی که خود شهبازی ساخته (از جمله «دربند» و «مالاریا») رو می‌شود. چرا که بیننده تا پایان از تماشای یک موقعیت حساس و تامل‌براگیز محروم می‌ماند و اکثر اکت‌های شخصیت‌ها را قابل پیش‌بینی می‌یابد. در پرداخت شخصیت‌ها، رابطه مهتاب (سها نیستانی) با علی (پدرام شریفی) و تحولات شخصیت زن باورپذیر درنیامده و اکت‌های منفعلانه وبی‌روح والدین این بچه‌ها نیز توجیه روشنی ندارد. در عوض، فیلمساز سعی می‌کند با تکرار کدهایی مانند اختلاف طبقاتی و شکاک بودن منصور (بابک حمیدیان) مخاطب را در مورد وقایع متقاعد کند. بدبختانه درست در دقایقی که بیننده با ارفاق به فیلمساز، خودش را وادار به پذیرش دگرگونی‌ها کرده، یک چرخش عجیب در دقایق پایانی فیلم، همه چیز را به باد می‌دهد و پایان‌بندی ناموجه فیلم باعث می‌شود کمتر بیننده‌ای سینما را با رضایت ترک کند.


اگرچه سها نیستانی و فرشته ارسطویی، به عنوان دو بازیگر جوان و تازه‌کار، حضور قابل قبولی دارند؛ اما اجرای چهره‌هایی مانند ویشکا آسایش و علی مصفا، به مراتب کم‌اثرتر از دیگر فیلم‌های کارنامه این دو بازیگر است. بالطبع بابک حمیدیان نیز، در آستانه پنجمین دهه از زندگی‌اش، علی‌رغم تلاش زیاد، موفق به باورپذیر جلوه دادن شخصیت یک جوان بیست‌وچند ساله نشده، و بازیگرانی همچون شقایق فراهانی، افشین هاشمی، علیرضا استادی و نیلوفر خوش‌قول هم حضوری در حد سریال‌های ساده تلویزیونی دارند. به نظر می‌رسد تکرار موضوعات محبوب بیش از دو دهه قبل، در کنار عوامل کارکشته تولید، نمی‌تواند موفقیت یک اثر را تضمین کند و بروزرسانی کارگردان هم ضروری است.

به نقل از فیلم گردی