نقد مستند «توپ را بگیر، توپ را پاس بده»؛
موضوع تفاوتهای تیم پپ با سایر تیمهای تاریخ فراتر از یک بحث ساده فوتبالی به نظر میرسد و مستند «توپ را بگیر، توپ را پاس بده» در همین مورد است.
با گذشت چندین سال از جدایی پپ گواردیولا و باشگاه بارسلونا، هنوز هم بحث آن تیم هیجانانگیز داغ است و موضوع تفاوتهای تیم پپ با سایر تیمهای تاریخ فراتر از یک بحث ساده فوتبالی به نظر میرسد. همین موضوع باعث شده مستندسازان مختلفی در سالهای اخیر به بازخوانی آن تیم علاقمند شوند و بارسلونای پپ را در سطحی فراتر از مستطیل سبز ببینند.
دانکن مکمث به عنوان کارگردان با همکاری گراهام هانتر که هم نویسنده مستند است و هم کتاب معروفی را درباره بارسلونا به چاپ رسانده، توانستهاند مستندی با نام «توپ را بگیر، توپ را پاس بده» برای زوماسپورت بسازند؛ مستندی که زوایایی از بارسلونای محبوب گواردیولا را به تصویر میکشد که کمتر هواداری تا به حال به آنها توجه کرده...
مستند از جهت فنی در سطح بالایی قرار دارد و مهارت تیم تولیدش حسابی در اثر خودنمایی میکند. فصلبندی مستند، درست مانند فصلبندی کتابهای مهمی که نویسنده موضوعاتشان را با وسواس و بر اساس اهداف کلی و روح حاکم بر اثر تقسیم میکند، به انسجام مفهومی مستند کمک کرده. فصلهای مختلف این مستند یک ساعت و چهلونه دقیقهای بیش از هر چیز به دنبال اثبات این مدعا هستند که آنچه سالهای فعالیت پپ از تلویزیونها تماشا میکردیم اولا یک فوتبال ساده نبوده، بلکه فلسفهای بزرگ را پشت سرش میدیده؛ و دوما حاصل هوش و ذکاوت شخص گواردیولا هم نبوده، بلکه عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند تا پپ بتواند یکی از درخشانترین پلههای ترقی باشگاه را بپیماید.
«توپ را بگیر، توپ را پاس بده» با اینفوگرافیهای به اندازه و با سلیقهاش مخاطب را جذب میکند و بالاخص در زمان طرح مسائل فنی از انیمیشنهای ساده و در عین حال زیبا بهره میبرد. کیفیت تصاویر هم دیگر خصیصه مهم اثر است و پلانهای متفاوت با تصاویر مرسوم پخش فوتبال به اثر رنگ و بوی متفاوتی میدهد. آرشیو تصاویر هم، با توجه به همکاری نزدیک مستندساز با باشگاه حرفهای و بزرگی مثل بارسلونا، بسیار غنی است و مستندساز هر لحظه با تصاویر کمتر دیده شدهای از کنفرانسهای مطبوعاتی، تمرینات و حتی تصاویری از زمان کشف مسی در آرژانتین، برگ جدیدی از مهارتش را رو میکند.
ترکیب مصاحبهشوندهها دیگر نکته قابل تامل و پرکشش مستند «توپ را بگیر، توپ را پاس بده» به شمار میرود؛ چرا که چهرههایی مانند مسی، ژاوی، پویول، آنری، کاپلو و… هر کدامشان در نوع خود میتوانند، حتی در مصاحبههای رسانهای ساده هم، هزاران مخاطب را جذب کنند. حالا با مستندی مواجهیم که تمام اینها را یکجا دارد و طبیعتا بیننده برای شنیدن حرفهای این ستارههای محبوب هم که شده، تا آخر مستند را همراهی میکند.
نکته عجیب اما آن است که تقریبا در تمام مستند خبری از نقش اول قصه نیست. در بیش از یکصد دقیقه از اثر، همه از پپ گواردیولا و نبوغش در فوتبال حرف میزنند و هر لحظه منتظریم تا خودش وارد شود؛ حضور پپ اما به چند دیالوگ کوتاه در پایان فیلم موکول میشود تا اثرگذاری هرچه بیشتر را به همراه داشته باشد. جملات تاثیرگذار پپ درباره روش کارش به نوعی چکیده کل اثر است که مستندساز توانسته با چیرهدستی از آن استفاده کند.
محتوای کلی مستند هم به نحوی تدارک دیده شده که بارسلونا را، مطابق شعارش، فراتر از یک باشگاه معرفی میکند و در فصول مختلف زوایای جدیدی برای بررسی این باشگاه دارد. زمانی که صحبت از آبیدال است، بارسلونا تا حد یک نهاد فعال با کارهای انساندوستانه بزرگ میشود و وقتی حرف از اصول تیکیتاکا میشود، سخنان بازیکنان و آنالیزهای خوشساخت مستند، روح حاکم بر بارسای پپ را تا حد یک فلسفه و نظام معرفتی اصولی بزرگ میکنند.
علاوه بر اینها، میتوان گفت که مستند «توپ را بگیر، توپ را پاس بده»، مطابق الگوی کلاسیک روایی، در کنار قهرمانش یک ضدقهرمان بزرگ هم دارد و از همان ابتدا مدام سعی میکند پپ قهرمان را با مورینیوی آنتاگونیست مقایسه کند تا بیننده بهتر بتواند اهمیت تیم گواردیولا را درک کند. ترویج فلسفه باشگاه هم در تمام مستند پررنگ است و کار به نحوی پیش میرود که در پایان مستندساز به خودش اجازه میدهد، پس از توضیح دلایل اهمیت کرایف و گواردیولا، سومین لیدر پلههای موفقیت بارسلونا در آینده را هم معرفی کند.