پرونده‌ای برای «مهدی زمان پور کیاسری»؛

مهدی زمان‌ پور کیاسری مستندسازی از خطه شمال است و داستان دو مستند «پاپلی» و «مشتی اسماعیل» را هم از مردم سرزمین آباء و اجدادی‌اش وام گرفته.
مهدی زمان‌پور کیاسری را با دو مستند مهم به نام‌های «پاپلی» و «مشتی اسماعیل» می‌شناسیم که، از نظر روح حاکم بر اثر، شباهت‌های زیادی با یکدیگر دارند. زمان‌پور البته آثار موفق دیگری هم در کارنامه دارد که یا به همین مضامین مرتبط هستند و یا همان شیوه خاص در به تصویر کشیدن انسان‌های شاخص و قهرمان‌های واقعی زندگی را دنبال می‌کنند.

همان‌طور که از پسوند نام خانوادگی مهدی زمان‌پور کیاسری هم برمی‌آید، او مستندسازی از خطه شمال است و داستان دو مستند «پاپلی» و «مشتی اسماعیل» را هم از مردم سرزمین آباء و اجدادی‌اش وام گرفته...

«پاپلی» داستان دختری به نام زینب است که پدرش در زمانی که او نوزاد بوده، با سقوط از درخت، دچار ضایعه قطع نخاع می‌شود. این پدر که یازده فرزند دارد، در دوران کهنسالی و با ازدواج کردن فرزندان دیگرش، با کوچک‌ترین آن‌ها و همسرش تنها می‌ماند؛ در حالی که نگهداری از او بسیار دشوار است. زینب اما تصمیم می‌گیرد قید تحصیل و ازدواج را، به عنوان دو هدف مهم عمده جوانان ایرانی، بزند و خودش را وقف نگهداری از پدر کند تا به نوعی مثل پروانه دور او بچرخد.

واژه «پاپلی» هم کلمه‌ای به زبان مازندرانی و به معنای پروانه است که به همین ویژگی بازر زینب اشاره دارد. واقع‌گرایی «پاپلی» از این جهت شایسته تحسین است که شخصیت زینب را همان طور که هست به تصویر می‌کشد و سرکشی‌ها، تفریحات، به روز بودن و سایر خصایص یک کاراکتر واقعی در جامعه امروز ایران را نمایش می‌دهد.

دیگر مستند مهدی زمان‌پور، یعنی «مشتی اسماعیل»، نیز داستان عجیب دیگری را روایت می‌کند که به زندگی مقتدرانه یک پیرمرد شمالی به همین نام می‌پردازد؛ مردی کهنسال که، علی‌رغم نابینا بودن، نه تنها تمام کارهای شخصی و خانوادگی‌اش را به نحو احسن انجام می‌دهد، بلکه حتی توانایی انجام کارهایی را هم دارد که بسیاری از مردم عادی از انجامشان عاجزند.

مستند مشتی اسماعیل

علاوه بر ویژگی‌های مهمی مانند پرتلاش بودن، اقتدار، قناعت و…، جهان‌بینی مشتی اسماعیل مهم‌ترین نکته این مستند است که بر کل اثر سایه افکنده و با سکانس‌های ساده و پرمفهومی مانند سکانس تمیز کردن چراغ‌ها و فانوس‌ها توسط یک فرد نابینا، سکانس آماده شدن مشتی اسماعیل برای خواب و دعا کردنش، و نیز شوخی‌های پیاپی مشتی که حاکی از شور زندگی و آرامش و رضایت قلبی‌اش است، به مخاطب منتقل می‌شود. جالب این‌که فلسفه زندگی مشتی اسماعیل با کمترین کلمات ممکن به خوبی بیان می‌شود و مخاطب با خصایص شخصیتی قهرمانش، بدون دیالوگ‌پردازی‌های طولانی و مرسوم مستندهای بیوگرافیک، خو می‌گیرد.

هر دو مستند مهدی زمان‌پور کیاسری به نحوی تولید شده‌اند که در جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی به شدت تحسین داوران و منتقدین را برانگیخته و جوایز متعددی را به خود اختصاص داده‌اند. ترکیب دلنشین تصاویر شمال ایران و جاذبه‌های طبیعی در قاب‌های خوشرنگ با پلان‌هایی باظرافت و دقیق از عناصر زندگی ساده و باصفای روستایی، صفت «ایرانی بودن» را برازنده مستندهای زمان‌پور کرده و باعث شده کمتر اثری مشابه آن‌ها در ایران و جهان پیدا شود.

مهم‌ترین ویژگی مستندهای مورد بحث اما به فرم آن‌ها باز می‌گردد؛ ساختاری کاملا متفاوت و خاص خود مستندساز که به شمشیری دولبه تبدیل می‌شود و همزمان می‌تواند نقطه قوت و نقطه ضعف این آثار به شمار برود. زمان‌پور برای ساخت مستندهایش از هیچ نریشن یا مصاحبه‌ای استفاده نمی‌کند و همین روش به او اجازه می‌دهد که سبک زندگی مورد نظر خود را، بدون کمترین دخالتی، به مخاطب انتقال دهد.

این ویژگی در برهه‌هایی از مستندها همدلی بیننده را با قهرمان قصه به بهترین نحو برمی‌انگیزد و به نقطه اتکای اثر تبدیل می‌شود. از سوی دیگر اما، وقتی در میانه‌های اثر، بیننده ناگهان به یاد می‌آورد که مشغول تماشای یک فیلم مستند است، در بعضی مواقع بخاطر آن‌چه می‌بیند به شدت یکه خورده و دلزده می‌شود.

به نظر می‌رسد، در نگاهی کلی، کارگردان از قهرمان‌های قصه‌اش خواسته تا زندگی روزمره خود را مقابل دوربین بازی کنند و طبیعی است که چنین افرادی از تسلط کافی برای در امان ماندن از تاثیر دوربین برخوردار نباشند.

مثلاً دو سکانس مستند «پاپلی» که در آن‌ها زینب با خانواده‌اش دچار اختلاف شده و وارد مشاجره می‌شود، طوری به تصویر کشیده می‌شوند که دیگر بیننده نمی‌تواند تماشای این تصاویر و شنیدن دیالوگ‌های اینچنینی را بخشی از مستند تلقی کند؛ در این‌جاست که بیان شعاری سبک زندگی قهرمان مستند به پاشنه آشیل مستند تبدیل می‌شود، چرا که هر مخاطبی می‌داند خانواده ایرانی بهت مستندساز اجازه نمی‌دهند مشاجرات درون‌خانوادگی ایشان را بدون هماهنگی به تصویر بکشند، یا لااقل قهرمان‌هایی با این ویژگی‌های فراانسانی آن‌قدر آگاه هستند که جلوی دوربین مستند از بگومگوهای خانوادگی پرهیز کنند.

منبع: بلاگ سینما مارک