نقد فیلم سه کام حبس؛

از سال ۱۳۸۴ و فیلم درخشان «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین»، نام سامان سالور بارها به واسطه فیلم‌های عموما متوسطش شنیده شده و آثارش معمولا واکنش‌های نه چندان مثبت مردم و منتقدان را برانگیخته است. چندی قبل، اعلام فهرست فیلم‌های سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر، این امید را زنده کرد که او با یک اثر سطح بالا به ریل موفقیت بازگردد. تماشای «سه کام حبس» اما، نشان می‌دهد که... سالور نه تنها آن سبک و لحن خاص فیلم موفقش را کاملا به فراموشی سپرده، بلکه تحت تاثیر الگوها و موضوعات رایج در سینمای سال‌های اخیر ایران، حتی از تقلیدکنندگان جوان سینمای اجتماعی هم ناپخته‌تر ظاهر شده است.

«سه کام حبس» با یک مقدمه طولانی و تقریبا نیم ساعته شروع می‌شود که مثلا قرار است کار شخصیت‌پردازی را انجام دهد؛ اما این مقدمه نه تنها شخصیت‌هایش را برای مخاطب ملموس نمی‌کند و حاوی اطلاعات مفید و به درد بخوری برای روایت اصل ماجرا نیست، بلکه حتی عمدا آدرس غلط هم به مخاطب می‌دهد تا بتواند در بزنگاه‌های مورد نظرش، به خوبی بیننده را تحت تاثیر قرار دهد. در شرح اطوارهای عجیب فیلمی که «سه کام حبس» نام دارد، همین بس که در مقدمه بی‌اثرش، صرفا برای این‌که مخاطب بعدا جا بخورد، نشان می‌دهد که شخصیت اصلی مرد سیگاری نیست و آن‌قدر با سیگار مشکل دارد که همسرش به دور از چشم او گاهی یواشکی یک نخ سیگار آتش می‌زند. حتی اگر خوشبینانه بپذیریم که فیلمساز، بر مبنای سلیقه‌اش که حتما محترم است، درصدد آن بوده که با چنین نحوه روایتی بر تاثیر دراماتیک اثرش بیفزاید، باز هم نامگذاری فیلم محل اشکال جدی است.


فیلم ماجرای یک خانواده به ظاهر معمولی سه‌نفره از طبقه متوسط به پایین جامعه است که، علی‌رغم خوشبختی و زندگی آرامی که دارند، با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می‌کنند. لایه زیرین زندگی این خانواده اما با یک تصادف رانندگی به ظاهر ساده برملا می‌شود و از حوالی دقیقه ۴۰ به بعد هجوم اتفاقات تلخ و ناگوار، روان مخاطب را مورد هجوم قرار می‌دهد. بیش از نیمی از فیلم طوری طراحی شده است که تقریبا هر ده دقیقه یک اتفاق هولناک رخ می‌دهد و انبوه مصیبت‌هایی که حتی تصورش هم سخت است، سر قهرمان زن قصه می‌آید. بدتر آن‌که سالور حتی به نمایش ساده این حجم از تلخی و فلاکت نیز بسنده نمی‌کند و در مورد هر کدام از این فجایع، عناصر تزئینی به معنای منفی و ویژگی‌های اضافی را هم چاشنی کار می‌کند. در جولان تلخی‌های «سه کام حبس»، چاه خانه مدام بالا می‌زند و نمایش سکته کردن، با دو بار(!) تاکید کلامی بر این‌که «مجتبی خودش را خیس کرده»، توی چشم مخاطب فرو می‌رود. پرداخت بی‌مهابای سالور به مقوله اعتیاد، با آموزش تصویری مصرف شیشه با لامپ ادامه می‌یابد و کمی بعدتر یک مورد خفت‌گیری، افشای سرطان و در نهایت تجاوز و قتل نیز چاشنی کار می‌شود تا هیچ بلایی نمانده باشد که بر سر آدم‌های این قصه آوار نشود.

گذشته از این‌ها، فیلمنامه با اشکالات جدی در منطق روایی نیز همراه است و بسیاری از برش‌ها و اتفاقاتش غیر قابل توجیه به نظر می‌رسند. اموری مانند آسیب دیدن چند باره صورت بازیگران، مصرف کننده بودن نقش اول مرد، کاسب بودن پزشک، گم شدن و پیدا شدن مواد، موج دوم خرده فروشی و….، همگی از مواردی هستند که حذف آن‌ها می‌توانست به وقار و ارزش هنری «سه کام حبس» بیفزاید. بدتر از همه این‌که در یک برهه از فیلم، پلیس برای کشف مواد مخدر می‌آید و اصلا مشخص نیست چرا پشت در منتظر شده و مدام در می‌زند. تا آخر فیلم هم کسی نمی‌فهمد چرا پلیس‌ها وارد نشده‌اند یا اگر وارد شدند، چطور مواد جاساز شده را نیافته‌اند؟ در دو موقعیت مهم فیلم هم، آن‌چه در نظر نویسنده یک برگ برنده بوده، برای مخاطب عام کاملا قابل پیش‌بینی می‌نماید. حرف‌های مجتبی در آمبولانس کاملا ادامه کار را قابل حدس می‌کند و امانت گذاشتن ساک مواد در کمد بیمارستان هم از آن ترفندهایی است که احتمالا بوی گره‌افکنی از آن به مشام ساده‌ترین مخاطبان هم می‌رسد.
از جهت عناصر فنی، «سه کام حبس» مولفه برجسته و متفاوتی ندارد؛ هرچند نمی‌توانیم چهره‌پردازی استاندارد ایمان امیدواری را نادیده بگیریم و موسیقی ستار اورکی هم از معدود عناصر جاافتاده فیلم به شمار می‌رود. در بازیگری، محسن تنابنده انتخاب مناسبی برای این شکل از پرداخت شخصیت به شمار می‌رود؛ چرا که طراحی فیلمنامه نمایش و تقلای بیش از حد بازیگر، بالاخص در چهره، را می‌طلبد که تنابنده در اجرای چنین اموری تبحر دارد. کیفیت بازی پری‌ناز ایزدیار در نقش نسیم اما، باورپذیر و چشمگیر است؛ به طوری که حسرت می‌خوریم که چرا این اجرای استاندارد در چنین فیلم ضعیفی هدر رفته. سیمرا حسن‌پور و متین ستوده هم ساده و در حد رفع تکلیف مقابل دوربین رفته‌اند که بازی‌هایشان نکته خاصی ندارد.

در مجموع، بی‌راه نخواهد بود اگر «سه کام حبس» را یکی دیگر از همان فیلم‌های اغراق شده و گل‌درشت درباره اعتیاد بدانیم که نه‌تنها درک درستی از این مقوله ندارند، بلکه با نمایش بی‌ملاحظه و نامعقول پیامدهای این آسیب، به دام شعار و نمایش مسلسل‌وار فلاکت برای تاثیرگذاشتن بر مخاطب می‌افتند؛ تاثیری که البته سیطره‌اش نهایتا تا درب پردیس سینمایی مخاطب را همراهی می‌کند. «سه کام حبس» را در مقام تمثیل می‌توانیم یک ورژن اجتماعی از فیلم «اره» بدانیم که هدف اصلی خود را معطوف سوهان کشیدن بر روی روان مخاطب کرده و همزمان داعیه آسیب‌شناسی اجتماعی هم دارد.

به نقل از فیلمگردی