نقد فیلم آبادان یازده ۶۰ ساخته مهرداد خوشبخت؛

اساسا تولید فیلم جنگی در سینمای ایران همیشه با چالش‌های جدی مواجه بوده است. از یک طرف فیلم‌های این ژانر مدام با حواشی و اتهام سفارشی بودن مواجه می‌شوند و از سوی دیگر، هزینه‌های سرسام‌آور تولید فیلم با پروداکشن عظیم جنگی، در صنعت نحیف سینمای ایران اجازه تولید چنین آثاری را از عموم استعدادهای جوان سلب می‌کند.

مجموع این شرایط اما، ظاهرا به کشف یک راه جدید در فیلمسازی جنگ منتهی شده و حالا چند سالی‌است که فیلمسازان به این نتیجه رسیده‌اند که برای تولید فیلم... جنگی خوب حتما لازم نیست فیل هوا کنند و جنگ واقعی بسازند. به این ترتیب، روش جدید و مبارک سینمای ایران در پرداختن به مقوله جنگ را می‌توانیم خلق فضا و اتمسفر جنگ، به جای تلاش برای بازسازی آن، معرفی کنیم.

پس از تجربه موفق «۲۳ نفر» مهدی جعفری در جشنواره سال قبل، حالا مهرداد خوشبخت هم پای در همین راه گذاشته و با کمترین هزینه ممکن، در اثر آبرومند و باکیفیتش «آبادان یازده ۶۰» فضای جنگ را به نحوی دراماتیک و اثرگذار خلق کرده است.

«آبادان یازده ۶۰» راوی اتفاقات مربوط به سقوط خرمشهر است که از مرکز رادیوی ملی در آبادان پوشش داده می‌شوند. فیلم بدون فوت وقت و با کمترین حرف اضافه، در دقایق ابتدایی فضای مورد نظرش را خلق کرده و مرکز رادیو را به نماد درخشانی از مقاومت تبدیل می‌کند. ورود و معرفی کاراکترها نیز با ظرافت و پرهیز از نشانه‌گذاری‌ها و برچسب‌های بی‌مورد، در اوایل فیلم محقق می‌شود تا گروه اصلی شکل بگیرند. در این مورد، افراد مختلف، اعم از زن و نوجوان و ارمنی و…، با دقت کنار هم قرار گرفته‌اند و همین امر زمینه لازم را برای فضاسازی و تحول شخصیت‌ها فراهم کرده است.

قدرت انکار نشدنی «آبادان یازده ۶۰» را باید مدیون متن بدیع و خلاقانه‌اش، به قلم حسین تراب‌نژاد و مهرداد خوشبخت، بدانیم؛ فیلمنامه چفت و بست‌دار و استواری که فرم هنرمندانه اثر روی آن شکل می‌بندد و راه کارگردان در مسیر فضاسازی را هموار می‌کند. پرداخت به اندازه و معقول شخصیت‌ها، خلق گروهی متحد و یکدست، روایت سرزنده و خوش‌ریتمی که اگرچه در نیمه اول کمی دور خوردش می‌چرخد اما در نیمه دوم حسابی اوج می‌گیرد، و همچنین تسلط قابل ملاحظه کارگردان بر متن در اجرای موقعیت‌های دراماتیک اثرگذار، از نقاط قوت پررنگ «آبادان یازده ۶۰» هستند.

مهم‌تر از همه این‌ها اما، تعمد کارگردان در تمرکز بر محتوا و عدم تمایلش برای نمایش نماهای جنگی هالیوودی، ویژگی درخشان این فیلم است و اتفاقا به بهترین نحو نیز به بار می‎نشیند؛ به طوری که حدود ۸۰ دقیقه اول از یک فیلم جنگی، منهای چند تیر و یکی دو نمای لانگ از شهر، حاوی هیچ صحنه مستقیمی از میدان جنگ نیست و در عین حال کاملا موقعیت و فضای جنگ را منتقل می‌کند. بخش پایانی و ورود به موقعیت جنگی نیز با وقار هرچه بیشتر و بدون تظاهرهای بی‌مورد، این ایده محوری را پرورش می‌دهد که شجاعت و وطن‌پرستی الزاما ربطی به رزمنده بودن ندارد و در وقایع جنگ تحمیلی همه مردم، ضمن اختلافات عقیدتی و شخصیتی، در موقعیت‌ها و جایگاه‌های مختلف، مقابل دشمن صف کشیده بودند.

فیلمنامه قدرتمند «آبادان یازده ۶۰» دو اشکال جدی را هم متوجه خود می‌بیند که در اثر خوش‌ساختی مانند این بیشتر به چشم می‌آید. نخستین اشکال به جایی برمی‌گردد که فیلم روایتگر یک مقاومت واقعی است و به لحاظ جغرافیایی باید به مراتب واضح‌تر از این باشد تا مخاطب دقیقا درک کند چه اتفاقی پیرامون مرکز رادیو در حال وقوع است و دوم این‌که محیط خاص رادیو و نحوه کار تجهیزات این مجموعه، بالاخص برای مخاطب جوان‌تر که تصور روشنی از آن سازوکار سنتی ندارد، ملموس و قابل درک نیست.

در کمال تعجب، خود فیلمساز به خوبی از این دو اشکال مطلع بوده و با دو ترفند هوشمندانه، یعنی نمایش موقعیت‌های جفرافیایی روی نقشه و آموزش کار با تجهیزات توسط موسیو، برای رفع این دو دست‌اندازها روایی تقلا کرده است؛ اما این تلاش بیش از حد ساده که در دو سکانس کوتاه برگزار می‌شود، عملا راه به جایی نمی‌برد.

دیگر مشکل بزرگ «آبادان یازده ۶۰» اما، به تیم بازیگرانش برمی‌گردد؛ جایی که تلاش علیرضا کمال در مقام شخصیت محوری قصه، برای بازنمایی موقعیت‌هایی تا این حد ملتهب به قدر کافی جواب نمی‌دهد و مابقی بازیگران عموما کم نام و نشان فیلم هم از پس ارائه نمایش‌هایی در قواره این فیلم برنمی‌آیند. مسئله این نیست که بازیگران خوب نیستند یا بازی‌های ضعیفی ارائه می‌کنند؛ اما نقش‌هایی به این بزرگی با موقعیت‌هایی چنین ملتهب و تکان‌دهنده اگر به بازیگران کارکشته‌تر که تسلط بیشتری بر بازی چهره دارند سپرده می‌شد، می‌توانست بازی‌های «آبادان یازده ۶۰» را به یادماندنی کند.

روایت فیلم اگرچه موقر و گیرا پیش می‌رود، اما در دقایق پایانی کمی افت می‌کند و به لحاظ اجرا هم، در سکانس پایانی با افت قابل ملاحظه‌ای در کارگردانی مواجه می‌شویم. کش و قوس‌های بیش از حد در نمایش چیزی که با توجه به فیلمنامه کاملا قابل حدس است، وقتی با اسلوموشن‌های طولانی در پایان فیلم همراه می‌شود، از وزن هنری اثر می‌کاهد. البته چنین رویکردی در نمایش صحنه‌های تکان‌دهنده شهادت، در سینمای ایران رایج و پرتکرار است، اما از فیلم روان و خوش‌ساخت «آبادان یازده ۶۰» که تبحر خاصی در فضاسازی دارد، پذیرفتی نیست که با تکنیک صحنه‌های آهسته به دنبال تاثیرگذاری باشد.

به نقل از فیلمگردی