نقد فیلم خورشید ساخته مجید مجیدی؛

پدوازده سال منتظر ماندیم برای بازگشت یکی از بهترین کارگردان‌های تاریخ سینمای ایران به همان سبک محبوبش که با فیلم‌هایی همچون «رنگ خدا»، «بچه‌های آسمان» و «آواز گنجشک‌ها» در خاطر عموم مردم جاودانه شده‌اند. در تمام این سال‌ها، خیلی‌ها از مجیدی قطع امید کرده بودند و بعید به نظر می‌رسید دوباره فیلمی، حتی شبیه آن آثار اصیل، روی پرده‌های نقره‌ای این کشور به نمایش درآید. او اما، حالا با اثر تازه‌اش که در کم‌هیاهوترین حالت ممکن تولید شده، دوباره در قامت یک غول فیلمسازی از جای برخاسته و نوید ظهور سینمای خلاقانه، هنری و بیزار از تقلیدش را فریاد می‌کند...

«خورشید» با محوریت همان موضوع مورد علاقه مجیدی، یعنی کودکان، به روایت قصه قهرمانی می‌پردازد که از طریق کار و دله‌دزدی، در پی تحقق آرزوهای جاه‌طلبانه‌اش می‌دود و به چیزی جز ساختن یک زندگی خوب برای مادرش فکر نمی‌کند. این نوجوان خودساخته، که علی نام دارد و اسمش، عمدا یا سهوا، یادآور قهرمان «بچه‌های آسمان» است، به دلایلی مجبور می‌شود با دوستانش در مدرسه کودکان کار خورشید ثبت نام کند.

مجیدی با بهره‌گیری از قلم نیما جاویدی جوان و بااستعداد، که ظرفیت‌هایش را در جشنواره سال گذشته با «سرخپوست» نشان داده بود، توانسته به تعبیری خودش را به روز رسانی کند و حاصل این همکاری به تولید نسخه مترقی و امروزی «بچه‌های آسمان» انجامیده. گره‌افکنی‌های فیلمنامه از همان ابتدا، اگرچه در مورد ماهیت حقیقی گنج، بخشی از ظرفیت متن را در ابتدای کار لو می‌دهند، اما در مجموع، بر اساس منطق استوار روایی پیش رفته و پرداختی درخشان از شخصیت اصلی ارائه می‌کنند.

ایده درخشان فیلمنامه وقتی با بازی روان و حیرت‌انگیز نقش اصلی قصه، یعنی روح‌الله زمانی در نقش علی، همراه می‌شود، فضا را برای دیگر بازیگران شناخته شده دیگر فیلم هم مهیا می‌کند تا کنترل شده و معقول به ایفای نقش بپردازند. وزن سنگین هر چهار نوجوان قصه، بالاخص قهرمان اصلی، نیاز به تقلای اضافی برای به دوش کشیدن بار درام و دیده شدن را از دوش طناز طباطبایی و علی نصیریان برمی‌دارد تا این دو نفر بتوانند با متانت هرچه تمام‌تر بر روی اجراهای تروتمیزشان تمرکز کنند. بعلاوه، حضور کوتاه اما موثر جواد عزتی، کاملا به خورد فیلم رفته تا ستاره اول این روزهای سینمای ایران بتواند در سکانس محیرالعقول آزاد شدن دختربچه، آن بغض گیرا و تکان دهنده را به نمایش بگذارد.

فیلمبرداری اصولی هومن بهمنش که در به بلوغ قابل ملاحظه‌ای رسیده، در طراحی حرکات دوربین و آن قاب‌های باسلیقه‌ای که به وقت لزوم از کلوزآپ تا لانگ شان در خدمت محتوا کنار هم چیده می‌شوند، جلوه دوچندانی به «خورشید» بخشیده و موسیقی استعداد تازه سینمای ایران، یعنی رامین کوشا که سال گذشته هم با «سرخپوست» گوش‌ها را نوازش کرده بود، در خدمت محتوا ظاهر می‌شود. قدرت نظرگیر «خورشید» اما، مدیون تبحر مجیدی در توجه به جزئیات است؛ به طوری که استفاده از عناصری مانند گل سر، خورشید و کبوترها، انسجام هنری اثر را گارانتی می‌کنند.

در عرصه محتوا نیز، «خورشید»، با پرهیز خردمندانه‌اش از نمایش، ابدا ادا درنمی‌آورد و حتی زمانی که بیم آن می‌رفت تا با ورود کاراکتر آقای رفیعی، ماجرا حال و هوای تاثیرگذاری نصیحت‌گرانه آقای ناظم رنگ شعار به خودش بگیرد، این نویسنده خلاق «خورشید» است که جسورانه نعل وارونه می‌زند و با هوشمندی حیرت‌انگیزش، معلم را با بچه‌ها همراه می‌کند. مابقی برش‌های فیلم نیز، در عین حال که به موضوعات تلخ و آسیب‌های اجتماعی معطوف‌اند، ابدا نکبت و تلخی را القا نمی‌کنند تا برچسب سیاه‌نمایی با هیچ منطقی به «خورشید» نچسبد. حتی پایان‌بندی اثر، با اجرای پخته‌اش در باز کردن فروریختگی، استعاره‌ای دلنشین از گشایش در زندگی آدم‌های شریف و نمونه اعلایی برای سینمای امید است که این روزها نقل زبان خیلی‌ها شده.

از معدود ضعف‌های «خورشید» می‌توان به تاکید بیش از حد فیلمساز بر گرفتن نماهای تکراری از درون زیرزمین و البته گره‌افکنی‌های چندباره و بدون کارکرد، در مسیر تحقق هدف اصلی، اشاره کرد. یکی دو بازیگر فرعی و بالاخص مدیر مدرسه نیز، چنان که انتظار می‌رود، از پس ایفای نقش خود برنمی‌آیند. واکنش قهرمان قصه در سکانس پایانی هم، اگرچه ضعف محسوب نمی‌شود، اما قدری با سکانس نخست در تضاد است و می‌تواند در آینده موضوع تضارب آرا بین منتقدان واقع شود. با این حال، «خورشید» اثری پخته و به دور از شعارزدگی و خودنمایی است که می‌توان از معدود معایبش هم چشم پوشید تا مجید مجیدی، از سر فرصت با تدوین و ویرایش دوباره آن، بازگشت شکوهمندانه‌اش به سینمای ایران را جشن بگیرد.

به نقل از فیلمگردی