نگاهی به مستند «تهران دمشق» جدید‌ترین ساخته علی صدری نیا کارگردان مستند جنجالی و تحسین برانگیز «قائم مقام» که پیرامون اتفاقات سال‌های اخیر سوریه و نسبتش با ایران است.

همان طور که از عنوانش برمی‌آید، مستند «تهران دمشق» اثری درباره اتفاقات سال‌های اخیر سوریه و نسبتش با ایران است که سعی دارد به واکاوی ابعاد مختلف آشوب‌های هفت سال اخیر در سوریه و نتایج حاصل از ناآرامی‌های ایجاد شده در اثر جنگ بپردازد. محمدعلی صدری نیا که با طنز سیاسی «دکتر سلام» استعداد خودش را در پرداخت سوژه‌های سیاسی پر حرف و حدیث نشان داده بود، سال گذشته با مستند «قائم مقام» جایگاه خود را به عنوان یکی از مهم‌ترین مستندسازان سال‌های اخیر تثبیت کرد؛ مستندی که بسیار مورد توجه قرار گرفت و واکنش‌های فراوان و متضادی را هم در پی داشت. صدری نیا در تازه‌ترین ساخته خود با عنوان «تهران دمشق» سعی کرده، ذیل روایتی سیاسی و اجتماعی از وقایع سال‌های اخیر سوریه، نقبی هم به اوضاع و شرایط سیاسی ایران بزند و ارتباطی بین وضعیت این دو کشور برقرار کند؛ ارتباطی که به نحو شایسته درنمی‌آید و «تهران دمشق» را تا حد یک اظهار نظر سیاسی شخصی و ناموجه تنزل می‌دهد...


روشن است که تیم سازنده «تهران دمشق» رنج مستندسازی در کشوری که وضعیت امنیتی ویژه‌ای دارد را بر خود هموار کرده و با تحمل مصائب فراوان کار در خارج از کشور، زحمت زیادی برای ساخت این مستند کشیده‌اند. «تهران دمشق» از جهت فیلمبرداری، انتخاب تصاویر مربوط به دوران جنگ و پوشش تصویری آسیب‌های به جا مانده از روزگار ناآرامی، سطح کیفی بسیار خوبی دارد و ترکیب متناسب پلان‌های چشم‌نوازش با موسیقی عربی بیننده را با فرم اثر همراه می‌کند. روایت تصویری اوضاع سوریه، در دقایق ابتدایی مستند، نقطه قوت انکار نشدنی «تهران دمشق» است که تاثیرگذاری لازم برای آغاز یک کنکاش سیاسی و اجتماعی را به فیلمساز هدیه می‌کند. به مرور اما نریشن‌ها از حد اعتدال خارج می‌شوند و سخنان طولانی مستندساز روی تصاویر بیننده را از خط اصلی روایت دور می‌کند؛ به طوری که گویه‌های پرشمار و عمدتاً نامنسجم روی تصاویر شکل بیانیه‌های غیرمستند حاصل از تحلیل‌های شخصی فیلمساز را به خود می‌گیرند؛ مثلاً در بخشی از مستند، گوینده بدون ارائه یک دلیل یا سند قابل اعتنا، سوریه را کشوری معرفی می‌کند که در دوران قبل از آشوب‌ها «به سرعت در مسیر پیشرفت» بوده و در جایی دیگر، به نحوی متناقض، به اوضاع نامساعد اشتغال و اقتصاد در دوران پیش از جنگ اشاره می‌کند. در چنین شرایطی است مستندساز به سراغ عامل بعدی اثبات مدعیات خود، یعنی مصاحبه‌های مردمی، می‌رود.

بدنه اصلی «تهران دمشق» را مصاحبه‌های مردمی فیلمساز در کوچه و بازار با مردم جنگ‌زده سوریه تشکیل می‌دهد که به شکلی تصادفی و نامتقن پیگیری می‌شود. این بخش تا حد زیادی از رسالت مستند فاصله می‌گیرد و به نوعی گزارش خبری مبدل می‌شود که تنها مبنایش را نظرات مردم کشوری تشکیل می‌دهد که به گفته خود مستند چند سال قبل، در تشخیص راه صحیح پیگیری مطالباتشان، از مشی متمدنانه دور شده و به تعبیری گول خورده‌اند. جدای از این که گفتگوهای مردمی به وضوح گزینشی ضبط شده و به عنوان مثال هیچ گلایه‌ای از عملکرد بشار اسد در میان آن‌ها به چشم نمی‌خورد، لابلای مصاحبه‌ها ارجاعاتی هم به برخی خبرگزاری‌ها، مراجع منتشر کننده آمار، سخنرانی‌های عمومی مسئولان و… وجود دارد که آن‌ها هم گزیده و در راستای تایید مدعای فیلمساز است. ظاهراً مستندسازی که در اثر قبلی خود، یعنی «قائم مقام»، توانسته بود، با تدوین به جا و خوش‌ریتم گفتگوها، به تحلیل‌های صاحب‌نظران انسجام معقولی ببخشد، حالا در «تهران دمشق» به سطحی از اعتماد بنفس رسیده که خودش را بی‌نیاز از تایید افراد یا منابع موثق می‌داند و مشخص نیست که مثلاً بر اساس کدام تحلیل یا چه اسنادی جنبش‌هایی که از پایتخت کشورها شروع نمی‌شوند را حاصل توطئه‌های عوامل خارجی معرفی می‌کند.


بدترین بخش «تهران دمشق» اما، به برقراری ارتباط‌ها و مقایسه‌های فیلمساز بین اوضاع سوریه با ایران مربوط می‌شود؛ جایی که عملاً به علوم سیاسی و اجتماعی بی‌توجهی می‌کند و در مدت زمانی کمتر از ده دقیقه نسخه یک تحلیل سیاسی – اجتماعی سنگین را مطابق نظر خودش می‌پیچید. داستان از این قرار است که اگر تمرکز «تهران دمشق» بر روی همان مسئله حفظ وحدت و انسجام ملی باقی می‌ماند و مستند می‌توانست پیام وحدت‌بخشش را خیلی آرام و با پرهیز از رویکرد شعاری بیان کند، رسالت مستند به درستی انجام شده بود. در «تهران دمشق» اما، مستندساز موضع نصیحت کننده به خودش می‌گیرد و خلاصه مطلبش این است که «از عاقبت سوریه عبرت بگیرید». این در حالی است که تحلیل مورد بحث تقریبا فاقد مبنای علمی و منطقی به نظر می‌رسد و مقایسه چشم‌بسته و سطحی دو کشوری که از جهت نظام سیاسی، وضعیت اجتماعی، شکل اداره و هزار و یک مورد دیگر اختلاف دارند، ذوق مخاطب را کور می‌کند. همین یک نمونه برای اثبات مدعای فوق کافی به نظر می‌رسد که، بر اساس تصریح خود مستند، انتخابات در نظام سیاسی سوریه امری تقریبا فرمایشی است که با یک نامزد انجام می‌شود؛ درحالی که ایران کشوری با بنیاد دموکراتیک کاملا متفاوت است و دولتش هر چهار سال یک بار از بین طیف‌های فکری مختلف توسط مردم برگزیده می‌شود. با این تفاسیر مشخص نیست چطور فیلمساز به این سادگی دست به مقایسه اوضاع دو کشور می‌زند و اختلافات قومی و مذهبی و سیاسی سوریه را با اعتراضات کاملاً اقتصادی سال ۹۶ در ایران یکی می‌کند. شاید اگر «تهران دمشق» کمی بیشتر (بیشتر از یکی دو مورد چند ثانیه‌ای در کل اثر) پای حرف تحلیل‌گران می‌نشست و قدری نگاهش را تعدیل می‌کرد، به نگرشی واقع‌بینانه‌تر دست می‌یافت و با پایین آوردن انگشت نصیحت، می‌توانست شکل درست اعتراض مدنی و مطالبه حقوق مردم را، بدون این که گرفتار توطئه‌ها و افراط و تفریط‌های جناحی شوند، ترویج کند.

منبع: بلاگ سینما مارکت