ارول موریس «Errol Morris» مستندساز آمریکایی متولد 1948 هم از آن دسته مستندسازانی است که هویت خود را صرفا به عنوان کارگردان آثار مستند تعریف کرده و تمایلی به سینمای داستانی ندارد.

مستندسازی در جهان قدمتی تقریبا به اندازه خود سینما دارد و همواره مدیوم قابل اعتنا و موثری برای بازنمایی واقعیت محسوب می‌شده است. در طول تاریخ مستندسازان مختلف، علاوه بر انتخاب موضوعات مهم و بعضا جنجالی، گاهی هم به سراغ رویه‌ای جدید در پرداخت موضوع مورد نظر رفته‌اند که باعث شده نامشان در عرصه سینمای مستند با برچسب خاصی عجین شود و مخاطبان سینمای مستند آن‌ها را با یک صفت منحصربفرد به یاد بیاورند...  به عنوان مثال، مستند صامت «مردی با دوربین فیلمبرداری» محصول ۱۹۲۹ اثر ژیگا ورتوف به دلیل رویکرد تجربه‌گرایانه‌اش که نخستین نمونه این شیوه از پرداخت مستند محسوب می‌شود، هنوز هم به اعتقاد بسیاری از منتقدین، بهترین مستند تاریخ است؛ یا «نانوک شمالی» اثر رابرت فلاهرتی محصول ۱۹۲۲ به دلیل موضوع جذابش، یعنی زندگی یک مرد اسکیمو و مبارزه‌اش با طبیعت برای بقا، پس از گذشت نزدیک به یک قرن، جزو شاخص‌ترین مستندهای تاریخ است. با این حال، گروهی از مستندسازان که عمدتا متولدین نیمه دوم قرن بیستم هستند، در دهه‌های اخیر جریان مستندسازی را چند گام دیگر به پیش بردند و ظرفیت‌های این مدیوم را به جهانیان معرفی کردند. در این مطلب به سبک و آثار مهم شش مستندساز معاصر می‌پردازیم که هر کدام توانسته‌اند با رویکردی جدید و شاخصه‌ای که فقط به نام خودشان ثبت شده، در تاریخ سینمای مستند ماندگار شوند.

ارول موریس «Errol Morris» مستندساز آمریکایی متولد ۱۹۴۸ هم از آن دسته مستندسازانی است که هویت خود را صرفا به عنوان کارگردان آثار مستند تعریف کرده و تمایلی به سینمای داستانی ندارد. شهرت عمده سبک موریس به روایت‌های ساده و بدون دست‌اندازش از موضوعات و پرداخت بی‌تکلف و روان اثر است. موریس که در جشنواره برلین ۲۰۰۸ موفق به دریافت جایزه کارگردانی برای «شیوه معمول عملیات» شده، به آثار بیوگرافیک علاقه زیادی دارد و انسان‌های عموما شناخته شده سوژه‌های اصلی مستندهای او به شمار می‌روند. او همچنین مصاحبه کننده بسیار چیره‌دستی هم محسوب می‌شود که هر کسی ممکن است از نشستن در مقابلش و مرعوب شدن در برابر نگاه ریزبین و دقیق موریس بیمناک شود.

سبک ویژه موریس و آن‌چه او را به مستندسازی متمایز تبدیل می‌کند، شیوه‌ای در پرداخت مستند است که از آن به «مستند انعکاسی» تعبیر می‌شود. در مستندسازی انعکاسی مبانی زیبایی‌شناسی مفروض مورد تردید قرار می‌گیرند و مستندساز سعی می‌کند با لحاظ نمودن شکافی بین اوبژه و سوژه، به نوعی زمینه این را فراهم آورد که حقیقت از اوبژه تا سوژه از دو فیلتر نگاه مستندساز و نگرش خاص هر مخاطب هم دگرگون شود. به همین خاطر است که وقتی موریس با یک مصاحبه شونده مشخص ساعت‌ها به گفتگو می‌نشیند و حاصل کار یک مستند بیوگرافیک گفتگومحور از آب درمی‌آید، ممکن است مخاطبان مختلف مواضع کاملا متناقضی نسبت به اثر بگیرند و برداشت‌های مختلفی از آن داشته باشند.

مهم‌ترین اثر موریس در عرصه مستندسازی «مه جنگ: یازده درس که باید از زندگی رابرت » نام دارد که در سال ۲۰۰۳ برنده جایزه اسکار شده و به نقش مک‌نامارا، وزیر دفاع سابق ایالات متحده، و نقش او و تصمیماتش در جنگ ویتنام می‌پردازد. اصطلاح «مه جنگ» نیز به دشواری تصمیم‌گیری در بحبوحه جنگ و شرایط دشوار حاکم بر درگیری‌های جنگی اشاره دارد. «خط باریک آبی» دیگر مستند موریس است که زندگی مرد بی‌گناهی به نام اندل دیل آدامز را مورد کنکاش قرار می‌دهد که به جرم قتل راهی زندان شده و مستند «خط باریک آبی» تلاشی جنایی و حقوقی در قالب مستند، برای اثبات بی‌گناهی این فرد است. نکته جالبی که مستند «خط باریک آبی» را بسیار مهم می‌کند، این است که در پی تلاش‌های موریس و پس از یک سال از انتشار مستند، با رای دادگاه تجدید نظر، بی‌گناهی دیل آدامز ثابت، و این فرد از زندان آزاد شد.

دیگر مستند مهم موریس، نام خود را از کتاب مشهور استیون هاوکینگ، فیزیکدان برجسته و شهیر قرن بیستم، گرفته و نگاهی متفاوت به زندگی این دانشمند محسوب می‌شود. «تاریخچه مختصر زمان» محصول ۱۹۹۱، برای کسانی که فیلم درام و مشهور «نظریه همه چیز» را دیده‌اند، می‌تواند اثری جذاب و بسیار قابل اعتمادتر باشد. «آقای مرگ: صعود و سقوط فرد ای لویشتر جونیور» نیز نام دیگر مستند جنجالی موریس است که به واکاوی زوایای مختلف شخصیتی و اقدامات فرد لویشتر، متخصص وسایل اعدام به ویژه صندلی برقی، و یکی از منکران هلوکاست می‌پردازد و حضور او در یکی مهم‌ترین دادگاه‌های تاریخ به عنوان شاهد را به چالش می‌کشد.

منبع: بلاگ سینما مارکت