پرونده ویژه جشنواره ۳۸ ام فجر؛

با به پایان رسیدن جشنواره فیلم فجر و اعلام برندگان سیمرغ‌ها، حالا دوباره سال جدید سینمای ایران با اکران چند فیلم تازه شروع شده و کارشناسان می‌توانند تصویر بهتری از وضعیت یک سال آینده سینماهای کشور را در ذهن مجسم کنند. از آن‌جایی که جشنواره فجر آیینه‌ای از سینمای جریان اصلی ایران محسوب می‌گردد، حدس زدن ویژگی‌های مهم سینمای ایران در یک سال آتی کار چندان دشواری نخواهد بود.

البته فراموش نکنیم که تاریخ نشان داده همواره این احتمال وجود دارد که... آثار خارج از جشنواره نیز مردم و منتقدان را غافلگیر کنند و یا آثار عموما کمدی که خودشان تمایلی به حضور در جشنواره ندارند، ممکن است معادلات گیشه را با تحولات جدی مواجه سازند. با این حال، در این مطلب سعی داریم تا بدون اظهارنظر درباره کیفیت فیلم‌ها به طور مشخص، تصویری کلی و شماتیک از سینمای ایران در سال سینمایی پیش رو ارائه دهیم.

۱- کمدی زیرپوستی
همان‌طور که اشاره شد، سازندگان آثار طنز و بالاخص فیلم‌های دم‌دستی موسوم به کمدی‌های بدنه، تمایلی به شرکت در جشنواره‌های مهم سینمای ایران ندارند و دلیل این موضوع هم واضح است. چنین آثاری در صورت حضور در رویدادهای جدی هم، با توجه به رقبای قدرتمند و داورانی که عمدتاً دغدغه فرهنگ دارند، عملا شانسی برای دیده شدن و کسب جایزه نخواهند داشت. بنابراین عطای شرکت در جشنواره فجر را هم به لقایش می‌بخشند تا در اکران عمومی مخاطب را سورپرایز کنند.

امسال نیز، در سی‌ و هشتمین جشنواره فیلم فجر، تنها یک اثر طنز به نام «خوب، بد، جلف ۲: ارتش سری» توانسته بود از فیلتر هیئت انتخاب رد شود. فیلم تازه پیمان قاسمخانی، مطابق انتظار، نه تنها دستش به هیچ سیمرغی نرسید، بلکه نتوانست حتی یک مورد نامزدی سیمرغ را هم به خودش اختصاص دهد. با این حال، چیزی که در فیلم‌های جشنواره امسال جلب توجه می‌کرد، رگه‌های طنز آرام و باوقار در آثار جدی‌تر بود.

هنوز با قطعیت نمی‌توانیم در مورد مسیری که سینمای کمدی ایران در حال طی کردن آن است، حرفی بزنیم؛ اما به نظر می‌رسد در واکنش به سیطره تاسف‌بار کمدی‌های چرک در سال‌های اخیر، فیلمسازان جدی‌تر تصمیم گرفته‌اند با اضافه کردن شمه‌هایی از طنز ملیح و حد نگهدار، بخشی از نیاز مخاطب به کمدی را برطرف کنند. به این ترتیب، مثلاً ابراهیم حاتمی‌کیا، به عنوان فیلمسازی آرمان‌گرا و ایدئولوژیک که تقریبا همه آثار قبلی‌اش هیچ لبخندی را بر لب مخاطب نمی‌نشاندند، در فیلم جدیدش «خروج»، با طراحی تقابل‌های شیرین بین اعضای گروه پیرمردها، موقعیت‌های کمدی جالبی ایجاد کرده که حال و هوای جدی و منتقدانه این اثر را قدری تلطیف می‌کند.

فیلم‌های دیگری مانند «دوزیست» با پژمان جمشیدی، هادی حجازی‌فر و سعید پورصمیمی، «سینما شهر قصه» با بابک کریمی و سیاوش مفیدی، «آبادان یازده ۶۰» با حسن معجونی و نادر سلیمانی و «مردن در آب مطهر» با کاراکتر ملا، همگی حداقل حاوی یکی دو موقعیت کمدی شیک و باملاحظه هستند. حتی سامان سالور، کارگردان فیلم به شدت تلخ «سه کام حبس» نیز، در سکانس باز کردن چاه و در میان دیالوگ‌های کاراکتر لوله‌بازکن، یک مقدار کمدی زیرپوستی به فیلمش اضافه می‌کند تا فضا کمی عوض شود. «خورشید» هم، به عنوان بهترین فیلم جشنواره، در چند سکانس با بهره‌گیری از شکل خاصی از کمدی که مجیدی استاد آن است، از مخاطبش خنده می‌گیرد؛ سکانس پای تخته رفتن علی از نمونه‌های باکلاس کمدی در این فیلم به شمار می‌رود.

۲- تنوع در مضمون و ساختار
شاید فیلم‌های جشنواره فجر امسال، به لحاظ کیفیت قصه‌گویی و سطوح مختلف فنی و هنری چندان باکیفیت نبودند، اما تنوع آثار جشنواره امسال، چه به لحاظ مضمونی و چه از نظر نوآوری‌های فرمی و لحن فیمسازی، قابل توجه بود. جشنواره سی‌ و هشتم احتمالا یکی از متنوع‌ترین سال‌های این رویداد لقب خواهد گرفت که نشان می‌دهد سینمای ایران کم‌کم در حال بیرون آمدن از زیر سایه سنگین اصغر فرهادی و سینمای اجتماعی به سبک خاص این کارگردان بزرگ است.

آثاری مانند «پوست»، «ابر بارانش گرفته»، «درخت گردو»، «آتابای»، «تومان»، «خورشید»، «سینما شهر قصه»، «آن شب» و حتی «خون شد»، همگی به نوعی از سبک رایج فیلمسازی اجتماعی فاصله گرفته و فارغ از اینکه چه کیفیتی دارند، اثر انگشت شخص کارگردان در آن‌ها کاملاً پررنگ و هویداست؛ فیلمسازانی که تاریخ تولدشان گستره‌ای پنج دهه‌ای را در بر می‌گیرد و اختلاف سنی پیرترین‌شان (مسعود کیمیایی، متولد ۱۳۲۰) با جوان‌ترین آن‌ها (برادران ارک، متولد ۱۳۶۸) حدودا پنجاه سال است.

از سوی دیگر، به لحاظ مضمونی نیز تنوع نگاه‌ها در این جشنواره کاملاً به چشم می‌آمد. از موضوعات تربیتی در «پدران» گرفته تا تولید فیلم «آن شب» در ژانر وحشت که تقریباً در بخش سودای سیمرغ بی‌سابقه بوده است.

از نگاه خاص ابراهیم حاتمی‌کیا گرفته تا اگزوتیسم عجیب «من می‌ترسم»، عاشقانه آبرومند نیکی کریمی، اکشن خوش‌ساخت سعید ملکان، داکیودارم (مستند داستانی) محمدحسین مهدویان و حتی اثری مثل «سینما شهر قصه» که تماماً با هدف ستایش از مدیوم سینما ساخته شده است. همه اینها نشان دهنده تنوعی قابل ملاحظه در یک سال آینده سینمای ایران است که احتمالاً با اضافه شدن حدود ۱۰ فیلم متفاوت و مهم دیگر از جریان خارج از جشنواره، تکثر جالبی به گیشه می‌بخشند؛ هرچند که این تنوع احتمالاً با افت محسوس کیفیت آثار همراه خواهد بود.

۳- تهدید ستاره‌ها با چهره‌های جدید
 در یکی دو سال اخیر، بحث افزایش نجومی دستمزد برخی از بازیگران، موضوعی داغ و پرحاشیه در سینمای ایران بوده؛ هرچند که دقیقاً مشخص نیست اعداد و ارقام مطرح شده چقدر صحت دارند و انتخاب ترکیب بازیگران در فیلم‌های امسال تا چه حد متاثر از افزایش دستمزد ستاره‌هاست. حتی شاید درخشش چهره‌هایی مانند نوید محمدزاده و هوتن شکیبا در سال‌های اخیر که از تئاتر به سینما آمده و بسیار هم موفق ظاهر شده‌اند، جسارت ویژه‌ای به کارگردان‌ها بخشیده تا روی جوانان با استعداد ریسک کنند.

با این حال، روشن است که جشنواره سی‌ و هشتم محلی برای کاهش تعداد بازیگران چهره و اعتماد فیلمسازان به بازیگران کار اولی و چهره‌های کمتر شناخته شده‌ای که عمدتاً خاستگاه تئاتری دارند، بوده است. نازنین احمدی را احتمالا باید مهمترین چهره محصول این رویکرد جدید بدانیم؛ بازیگر مستعدی که فارغ‌التحصیل دانشگاه تهران است و توانست با اجرای خوبش در فیلم «ابر بارانش گرفته» مجید برزگر، به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن دست یابد؛ جالب اینکه همین حالا و پس از دریافت سیمرغ نیز، حاصل جستجوهای اینترنتی درباره این بازیگر، بیش از چند سطر اطلاعات ساده به ما نمی‌دهد و بهترین بازیگر زن سال آینده سینمای ایران به انتخاب داوران جشنواره فجر، هنوز هم چهره‌ای گمنام به شمار می‌رود.

 میرسعید مولویان، بازیگر نقش اول فیلم «تومان» هم دیگر چهره مهم جشنواره امسال بود که توانست اعتماد مرتضی فرشباف را به خوبی پاسخ دهد و مزد این نمایش را هم با نامزد شدنش برای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، گرفت. ندا جبرئیلی، بازیگر فیلم «مردن در آب مطهر» و مریم مقدم بازیگر «قصیده گاو سفید»، دو بانویی بودند که با کمترین شهرت پای به جشنواره گذاشتند و هر دو نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن شدند. ارشیا نیک‌بین، بازیگر نوجوان فیلم «ابر بارانش گرفته» هم توانست نامزدی بازیگری نقش مکمل مرد را به نام خودش ثبت کند.

در جشنواره سی ‌و هشتم، چهار فیلم «ابر بارانش گرفته»، «پوست»، «تومان» و «قصیده گاو سفید» در بخش سودای سیمرغ، و دو فیلم «دشمنان» و «لباس شخصی» در بخش نگاه نو، فیلم‌هایی بودند که از هیچ بازیگر ستاره و معروفی که برای مخاطب عام شناخته شده باشد، استفاده نکرد‌ند. این در حالی است که اگر چهره‌هایی مانند علیرضا کمالی و حسن معجونی در «آبادان یازده ۶۰»، هدایت هاشمی و گلاره عباسی در «پدران» و علی شادمان در «مردن در آب مطهر» را هم بازیگران غیر چهره محسوب کنیم، تعداد فیلم‌های بدون بازیگر چهره در جشنواره امسال به ۹ فیلم می‌رسد؛ یعنی حدوداً یک سوم از کل فیلم‌هایی که وارد این رقابت شده‌اند.

تعداد بازیگران مکمل کمتر شناخته شده در فیلم‌های دیگر نیز، آن‌قدر زیاد بود که نام بردن از تک‌تک آن‌ها عملاً در این نوشتار میسر نیست. در توضیح این گذار محسوس از چهره‌های مشهور و ستاره‌های سینما به بازیگران شناخته نشده و کار اولی، جالب است بدانید که به‌جز فیلم‌های بند قبلی، بازیگران نقش اول یا مکمل شش فیلم شامل «آن شب» (نیوشا جعفریان، نقش اول زن)، «آتابای» (دانیال نوروش، نقش مکمل مرد و بازیگر نوجوان)، «خورشید» (روح‌الله زمانی، نقش اول مرد و بازیگر نوجوان)، «درخت گردو» (مینو شریفی، مکمل زن و نامزد سیمرغ)، «دوزیست» (الهام اخوان، مکمل زن) و «مردن در آب مطهر» (متین حیدری‌نیا، نقش اول مرد)، کسانی بودند که برای نخستین بار در یک فیلم بلند سینمایی نقش مهمی ایفا می‌کردند و به نوعی امسال به سینمای ایران معرفی شدند.

به این‌ها نام علیرضا ثانی‌فر (نقش اصلی فیلم‌های «پدران» و «قصیده گاو سفید» و نقش مکمل مرد در فیلم «ابر بارانش گرفته») و پوریا رحیمی سام (نقش اول «من می‌ترسم» و نقش مکمل مرد فیلم «قصیده گاو سفید») را هم اضافه کنید که هیچ کدام بازیگر شناخته شده و چهره معروفی در سینمای ایران نبودند، اما حضور موثری در جشنواره سی ‌و هشتم داشتند. تمام بازیگرانی که در این بند نامشان مطرح شد، در فیلم‌هایشان نقش‌های پررنگ و طولانی را ایفا کرده‌اند و بازی هیچ‌ یک از آن‌ها را نمی‌توانیم فرعی یا کوتاه قلمداد کنیم. بنابراین می‌توان گفت که سینمای ایران در سال آینده با معرفی چهره‌های جدید و تازه نفس همراه خواهد بود و بدین ترتیب نقش‌های اصلی و مکمل تا حد زیادی از انحصار چهره‌های مطرح و بازیگران پرطرفدار خارج می‌شود.

۴- نقش اول‌های پررنگ، قهرمان‌های کلاسیک
 اظهار نظر درباره اینکه یک شخصیت به لحاظ الگوهای کلاسیک نظری در نگاه آکادمیک به سینما، «قهرمان» به معنای مصطلح کلمه محسوب می‌شود یا نه، نیازمند ارائه مباحث علمی دقیق توسط متخصصان این حوزه است.

با این حال می‌توان گفت که جشنواره امسال پر از فیلم‌هایی بود که به نوعی محل نمایش‌های تک‌نفره بازیگران شاخص، بعضاً با خصایص قهرمان‌های جاافتاده بود. هادی حجازی‌فر در «آتابای»، شهاب حسینی در «آن شب»، نازنین احمدی در «ابر بارانش گرفته»، میرسعید مولویان در «تومان»، فرامز قریبیان در «خروج»، روح‌الله زمانی در «خورشید»، جواد عزتی در «شنای پروانه»، پریناز ایزدیار در «سه کام حبس»، پیمان معادی در «درخت گردو»، مریم مقدم در «قصیده گاو سفید»، بابک حمیدیان در «روز بلوا»، سعید آقاخانی در «خون شد» و رضا بهبودی در «تعارض»، بازیگرانی هستند که یک ‌تنه بار درام فیلم‌هایشان را به دوش می‌کشند و تقریباً در تمام سکانس‌های فیلم‌های خود بازی دارند.

از میان نقش‌های فوق‌الذکر، کاراکترهایی که جواد عزتی، فرامرز قریبیان، روح‌الله زمانی، پریناز ایزدیار، پیمان معادی، سعید آقاخانی و بابک حمیدیان بازی می‌کنند کاملاً شمایل یک قهرمان کلاسیک در سینما را دارند؛ شخصیت‌هایی که با اراده پولادین، ضمن پایبندی به آرمان‌ها و اصول اخلاقی، تقلای مجدانه خود در مواجهه با مشکلات و موانع ریز و درشت را آغاز نموده و تا پایان هم ناامید نمی‌شوند؛ قهرمان‌هایی سمپاتیک و پرداخت شده که به نوعی در خلاف جهت رود شنا می‌کنند و بدون توجه به منافع شخصی و مصلحت اندیشی‌ها، قربانی اصول اخلاقی و باورهای خود می‌شوند.

طراحی چنین نقش‌هایی می‌تواند نشان دهنده فاصله گرفتن سینمای ایران از آن الگوی رایج چند کاراکتره باشد که عمدتاً شخصیت‌های فیلم را در یک بستر اجتماعی، با تردید در انتخاب‌های عمدتا اخلاقی در موقعیت‌های بغرنج قرار می‌داد.

۵- کیفیت نازل فیلم‌ها
 هرچند در دل جشنواره سی‌ و هشتم فجر نکات مثبت و امیدوار کننده فراوانی وجود دارد، اما نمی‌توانیم ضعف کیفی آثار این رویداد را هم نادیده بگیریم. سطح پایین بسیاری از فیلم‌های امسال، بالاخص در قصه‌گویی و مولفه‌های روایی کاملاً به چشم می‌آمد و بر همین اساس می‌توان پیش‌بینی کرد که سینمای سال آینده ایران از جهت میزان استقبال مخاطبان اوضاع چندان خوبی نداشته باشد. این ضعف زمانی بیشتر به چشم می‌آید که بدانیم جشنواره سی ‌و هفتم در سال گذشته، با انبوه آثار شاخصی که هم در جلب رضایت مخاطب موفق بودند و هم تحسین منتقدان را برانگیختند، یکی از بهترین جشنواره‌های ده سال اخیر بود.

مقایسه نمراتی که کارشناسان رسانه‌های تخصصی سینما به فیلم‌های جشنواره امسال داده‌اند با نمرات سال گذشته و مرور نقدهای آثار چند سال اخیر جشنواره نشان می‌دهد که فجر ۳۸ از نظر کیفی نمره قبولی نگرفته و شاید بیراه نباشد اگر بگوییم که بیش از نیمی از آثار این رویداد، در حد و اندازه نام جشنواره فجر ظاهر نشدند. تعداد فیلم‌های شاخص جشنواره امسال نیز، در مقایسه با آثار شاخص سال‌های قبل، به مراتب کمتر بود.

یکی از مسائلی که به پایین بودن کیفیت فیلم‌های جشنواره امسال دامن زده، اصرار بیش از حد فیلمسازان به تولید آثار سینمایی با همان سبک رایج سینمای اجتماعی است. متاسفانه هنوز هم بسیاری از نویسندگان و کارگردان‌های ایرانی دلداده سینمای اجتماعی و پرتعلیقی هستند که طی سال‌های اخیر اصغر فرهادی فرمانروای بلامنازع آن بوده؛ البته که فرهادی بدون تردید موفق‌ترین فیلمساز دو دهه اخیر ایران و در کار خودش استاد است. با این حال تقلیدهای سطح پایین و بعضاً کپی‌کاری شده از این سبک اجتماعی واقع‌گرا هنوز هم بدنه اصلی سودای سیمرغ جشنواره را تشکیل می‌دهد. بدین ترتیب، علی‌رغم تنوع قابل قبولی که بر گستره موضوعی فیلم‌های جشنواره سی‌ و هشتم حاکم بود، همچنان سه محور موضوعات اخلاقی، اجتماعی و روان‌شناختی پرتکرارترین موضوعات سینمای ایران هستند.

۶- فستیوال فقر و فریاد
 در یک بازه زمانی خاص یعنی حدوداً از نیمه‌ی دهه هشتاد تا نیمه دهه نود، قصه‌های بخش عمده‌ای از فیلم‌های سینمایی ایران در میان افراد طبقه متوسط روایت می‌شد؛ گروهی از مردم که عمدتاً با خصایصی همچون شهرنشین بودن، شغل‌هایی با درآمد قطره‌چکانی، خانواده‌های کم جمعیت، زندگی در آپارتمان‌های کوچک و… شناخته می‌شدند و به لحاظ فرهنگی نیز مشی مشخصی داشتند.

بالطبع عموم کاراکترهای این فیلم‌ها را نیز شخصیت‌هایی درون‌گرا و آرام تشکیل می‌دادند که بخش اصلی اجرایشان در گرو ادای دیالوگ‌های فکر شده و بازی‌های ظریف چهره بود. با این حال، پس از آثاری همچون «ابد و یک روز» و «مغزهای کوچک زنگ زده» در سال‌های اخیر، حالا دیگر رسماً می‌توان گفت که فیلمسازان سینمای جریان اصلی ایران دوربین‌هایشان را از طبقه متوسط برگرفته و روی طبقات پایین زوم کرده‌اند.

فارغ از ارزش‌گذاری مثبت یا منفی این موضوع که نوشته دیگری را می‌طلبد، نگاهی به آثار جشنواره سی ‌و هشتم نشان می‌دهد که سینمای ایران حالا دیگر، به جای تمرکز بر سکوت‌های معنادار و دیالوگ‌های اثرگذار اغلب کوتاه توسط افراد طبقه متوسط، به جولانگاه فریادها، برون‌ریزی‌ها و نمایش فقر و سایر معضلات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در طبقات پایین جامعه تبدیل شده است.

تعداد فیلم‌های شهری و آپارتمانی در سینمای ایران به سرعت رو به کاهش است و در عوض، نمایش فلاکت و پرداخت بی‌پرده به مصائب و مشکلات اقشار ضعیف مقابل دوربین‌ها می‌رود. شاید چنین مشی فراگیری حاصل به مشام رسیدن بوی فروپاشی طبقه متوسط و تبدیل جامعه ایرانی به یک دوقطبی اشراف – فقرا باشد، یا حتی ممکن است این حجم از عصبیت را بتوانیم حاصل تنش‌های متعدد در فضاهای عمومی و اجتماعی یک دهه اخیر قلمداد کنیم. چیزی که روشن است این است که لحن و موضوعات مورد علاقه سینمای ایران، این روزها تحولی جدی را از سر می‌گذراند.

از میان آثار بخش سودای سیمرغ جشنواره امسال؛ فیلم‌های «آتابای»، «تومان» و «خروج» در محیط‌های غیرشهری فیلمبرداری شده‌اند؛ در حالی که فیلم‌های شهری «خورشید»، «دوزیست»، «شنای پروانه» و «مردن در آب مطهر» نیز، به وضوح در مناطق فقیرنشین و لوکیشن‌های مربوط به طبقات فرودست روایت می‌شوند.

فیلم «سه کام حبس» به کارگردانی سامان سالور هم با اینکه قصه یک خانواده ظاهراً متعلق به طبقه متوسط را روایت می‌کند، اما کاملاً در مشکلات و آسیب‌های اجتماعی مربوط به طبقات پایین غوطه‌ور است. ضمن اینکه آثار دیگری همچون «مغز استخوان»، «درخت گردو» و «بی‌صدا حلزون» نیز نوعی به تصویر کشیدن غم‌انگیز مشکلات اجتماعی و اقتصادی را در دل خود دارند.

بالطبع آثاری با این طیف موضوعی، پر از فریاد و عصبیت و موقعیت‌های پرتنش خواهند بود. اما در میان همه آثار این جشنواره، «شنای پروانه» را می‌توانیم نمونه کامل این سبک تازه سینمایی بدانیم که به دنبال «ابد و یک روز»، «مغزهای کوچک زنگ زده» و «متری شیش و نیم»، اثری سراسر عصبیت، ناهنجاری، فریاد و برون‌ریزی است.

۷- موسیقی
 این مورد شاید آن‌قدرها مهم نباشد که از آن به عنوان یک ویژگی مهم در سینمای سال آینده ایران یاد کنیم. با این حال، توجه ویژه به موسیقی متن فیلم‌ها در طول زمان می‌تواند باعث ایجاد پیشرفت مهمی در سینمای ایران شود. امسال در میان فیلم‌های حاضر در رقابت جشنواره، چند فیلم از موسیقی‌های حرفه‌ای و حیرت‌انگیزی بهره بردند که علاوه بر کیفیت بالا، از ارتباط عمیق آهنگساز با فیلم حکایت داشت.

جدای از استاد حسین علیزاده که موسیقی گوش‌نواز و تحسین برانگیزی را برای فیلم «آتابای» ساخته بود، رامین کوشا نیز با آهنگسازی برای «خورشید» نشان داد در عرصه آهنگسازی هنوز یک گل از صد گلش هم نشکفته. حبیب خزائی‌فر، آهنگساز جوان فیلم «درخت گردو» با ساختن یک موسیقی ویژه، نقش مهمی در اثرگذاری فیلم جدید محمد حسین مهدویان ایفا کرد و بامداد افشار و مسعود سخاوت‌دوست نیز به ترتیب با ساختن موسیقی برای فیلم‌های «پوست» و «شنای پروانه» ضمن کسب نامزدی سیمرغ، قابلیت‌های بالا و درک قابل ملاحظه خود از سینما را به رخ کشیدند. موسیقی حماسی و جا افتاده کارن همایونفر برای فیلم «خروج»، اگرچه نامزد سیمرغ نشد اما نشان داد که همایونفر با کوله‌باری از تجربه هنوز هم می‌تواند با یک اثر جدید، سینما را سورپرایز کند. شاید قدری خوشبینانه به نظر برسد، اما می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال‌های آتی، سینمای ایران در عرصه آهنگسازی فیلم جهش قابل توجهی را به خود خواهد دید.

به نقل از فیلمگردی