نقد مستند پرش بلند ساخته عطا پناهی
نام مستند «پرش بلند» از نام یک عملیات گرفته شده که قرار بوده در سال ۱۹۴۵ میلادی توسط نیروهای هیتلر و در جریان دیدار سران متفقین در تهران اجرا شود. هدف این عملیات هم ترور سه رأس مثلث قدرت متفقین در جنگ جهانی، یعنی... چرچیل، روزولت و استالین، با رهبری فردی به نام اتو اسکورتزنی ،سرهنگ افسانهای اساس، بوده که به دلایلی عملی نشده است.
کل مستند به روایت ماجرای همین عملیات اختصاص دارد و از زبان یک ژورنالیست خارجی روایت میشود.
در یک نگاه کلی، «پرش بلند» مستندی است که آشکارا نان سوژه بکرش را میخورد؛ به طوری که بیراه نخواهد بود؛ اگر بگوییم حتی بخش عمده افراد تحصیلکرده، مطلع و کتابخوان ایرانی هم تا به حال نام چنین عملیاتی به گوششان نخورده است.
پاسخ این پرسش که چرا چنین سوژهای تا این حد مهجور مانده را باید متخصصین عرصه تاریخ بدهند. به طور کلی، میتوان گفت که دلیل هیجانانگیز به نظر رسیدن ایده این مستند، از دو حال خارج نیست؛ اگر بدبین باشیم، کل مستند را باید یک توهم توطئه بزرگ و نگارش یک سناریوی تخیلی در حد خلق جیمز باند، بر اساس مشتی حدسیات، بدانیم. که البته، با توجه به مراحل بروکراتیک موجود در تولید فیلم مستند، کمی بعید به نظر میرسد کل ماجرا تا این حد آبکی و بیمبنا باشد. حالت دوم، این است که مستندساز از ناآگاهی نزدیک به مطلق مخاطبانش نسبت به یک سوژه بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران استفاده بهینه کرده و برای خودش جذابیت و هیجان خریده تا در هنگام طرح موضوع، مخاطبش را حسابی سر ذوق بیاورد.
مستند پرش بلندزمان حدودا ۹۰ دقیقهای «پرش بلند»، اگر چه برای یک مستند بلند با موضوعی تا این حد جدی، معقول به نظر میرسد، اما به نسبت ریتم کُندِ اثر و اطلاعاتی که به مخاطبش میدهد، زیاد است. این مستند میتوانست با کم کردن از خرده داستانهای بیاهمیت و حذف چهرههایی که کمتر در ماجرا نقش دارند، زمانش را تا حدود یک ساعت کوتاه کند، و با ضربآهنگ تندتر، به حاصل کار قوام بهتری ببخشد. نگارش متن هم از دیگر نقاط ضعف اثر محسوب میشود، که متاسفانه حتی از پس پرداخت درست شخصیتهایش هم برنمیآید.
«پرش بلند» در مورد افراد سرشناستر، مخاطب را به اطلاعات عمومی خودش حواله میدهد و در مورد چهرههای ناشناس، کار را کاملا خام و دمدستی برگزار میکند. اوج تلاش مستندساز برای پرداخت چهرههای گمنامش، چسباندن چند صفت اغراق شده به آنها در قالب نریشن و نهایتا اشاره به ملیت، شرایط زندگی، روابط عاطفی و یا قرائت رزومه رسمی ایشان است. به علاوه، لحن گوینده، بالاخص در نیمه اول مستند، بیش از حد حالت قصهگویی به خودش میگیرد که این امر از صلابت اثر میکاهد.
مستند پرش بلندبزرگترین نقطه ضعف «پرش بلند»، دلدادگی و علاقه عجیب مستندساز به سینمای داستانی است. میدانیم که بسیاری از آثار مستند تاریخی، برای جلب همدلی مخاطب سعی میکنند برخی از برشهای مستندشان را، به شکلی شبه دراماتیک، بازسازی کنند تا به ویژه در مواردی که اسناد مصور تاریخی در دسترس نیست، تجلی بصری آن چه نریشن حکایتش میکند، کاستیهای موجود را پوشش دهد و تنوعی دلپذیر ایجاد کند.
«پرش بلند» اما، به واسطه علاقه عجیبش به داستانی شدن، دقیقا به یک فیلم درام تاریخی بیکیفیت بدل میشود که فقط به جای دیالوگ گفتن بازیگران از نریشن استفاده میکند. حتی از لحاظ بصری، استفاده مستندساز از همان تصاویر واقعی و آرشیوی متداولی که در دهها مستند مشابه دیگر نیز به کار رفتهاند، آنقدر کم است که اصلا به چشم نمیآید. در عوض، بازسازی پر آب و تاب و طولانی موقعیتهای غیرضروری، وقت مستند را تلف میکند.
عطا پناهی ،کارگردان اثر، در این شیوه اغراق شده و غیرضروری به قدری اغراق میکند که مخاطب حق دارد پس از پایان مستند از او بپرسد که اگر اینقدر به بازسازی علاقهمند است، اصلا چرا به سراغ تولید مستند رفته؛ در حالی که میتوانست یک درام تاریخی متوسط با مضمونی جذاب بسازد و احتمالا اعتبار بیشتری هم نصیبش میشد.
مستند پرش بلندوقتی یک مستند رسما بازیگر حرفهای میآورد، بیش از نود درصد زمانش در شهرک سینمایی میگذرد، از تکنیکهایی مانند اسلوموشن استفاده میکند، در برخی برشها با کلوزآپهایش از وسایل و گرفتن نماهای خاص (مخصوصا سکانس تیرباران) شکل سینمای هنری به خود میگیرد، و حتی جلوههای ویژه هم دارد، اصلا دیگر چرا باید مستند باشد؟ حتی اگر تمام این موارد نیز، با توجه به سلیقه خاص مستندساز قابل توجیه باشند، این که کاراکترهای «پرش بلند» صرفا به قصد بازسازی به کار گرفته شدهاند و رسما مصاحبههای دروغ و جعلی تحویل مخاطب میدهند، توهینآمیزترین بخش کار محسوب میشود که ضرورتش با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.
این که بازیگری مثل ناهید مسلمی را به بازی کردن مصاحبه به کار بگیری، حاصلی جز ناامید کردن مخاطب ندارد؛ زیرا بیننده شاید از عملیات مذکور بیاطلاع باشد، اما آنقدرها هم ناآگاه نیست که مصاحبه با زن رضاخان را، آن هم با این شمایل، باور کند.
پوستر مستند پرش بلند در راستای همین شیفتگی بی حد و حصر فیلمساز نسبت به سینمای داستانی، «پرش بلند» به لحاظ سندیت تاریخی هم رسالت مستند خودش را تقریبا به طور کامل از یاد میبرد و بدون حتی یک مورد سند قابل اتکا، تمام حواسش را به بازسازی هرچه شیکتر همان ادعاها معطوف میکند؛ از این جهت، بیننده حق دارد بداند که مستندساز چطور از ریز مکالمات بین دو سرباز آلمانی در نیمه شب یک میخانه مطلع شده یا بر چه اساسی رابطه عاطفی واندا و مرسر را، حتی در مرحله پنهانش، تا این حد با جزئیات روایت میکند؟!
شخصا امیدوار بودم در تیتراژ پایانی با یک لیست طویل از منابع و اسامی پژوهشگران مواجه شوم تا امیدوار باشم که مخاطب هم در مورد صحت ادعاهای مطرح شده خوشبینی بیشتری به خرج میدهد؛ اما ظاهر شدن فقط یک نام به عنوان «محقق، نویسنده و کارگردان»، همان امید را هم ناامید و احتمال صحت فرضیه نخست که در بالا اشاره شد را تقویت میکند.
پایانبندی سست و سر همبندی شده مستند و ادعای این که تغییر موضع دادن یک خودفروخته پاپتی به نام ابتهاجی، مخوفترین عملیات تروریستی قرن را ناکام گذاشته، به مخاطب اجازه میدهد همه چیز را مورد شک قرار دهد.