بررسی تجربه بازیگری کارگردان‌ ها در سینمای ایران(۱)

«بازیگرها احمق‌اند! در زندگی‌ام هنوز به بازیگری متفکر برخورد نکرده‌ام؛ حتی یک دفعه! بازیگرهای خوب، بدجنس، خودخواه یا متواضع دیده‌ام، اما بازیگر متفکر هرگز، حتی یک دفعه! یک بار بازیگری متفکر در «توت‌فرنگی‌های وحشی» برگمان دیدم، اما او هم خودش کارگردان بود!». این جمله تند و تیز عجیب را... به آندری تارکوفسکی، فیلمساز فقید و افسانه‌ای اهل شوروی، منسوب کرده‌اند که اگر اعتبار و سندیت نقل قول تایید شده باشد، منظورش از «آن بازیگر متفکر» ویکتور شوستروم، کارگردان فقید سوئدی و بازیگر نقش اصلی فیلم «توت‌فرنگی‌های وحشی» برگمان، بوده است.

از روزگار فرمانروایی تارکوفسکی اما، سال‌ها گذشته و امروزه سینما در شرایطی به سر می‌برد که مرزهای بین بازیگری و کارگردانی تقریبا از بین رفته‌اند و خیلی وقت‌ها هنرمندی پیدا می‌شود که هم در بازیگری دستی دارد و هم در کارگردانی. بارها شنیده‌ایم که بازیگران مختلف در صحنه‌های فیلمبرداری به کارگردان پیشنهاد می‌دهند یا حتی گاهی نسبت به اجرا شدن پیشنهاد مورد نظرشان، با فراتر گذاشتن پا از حد یک بازیگر، جنجال‌آفرینی می‌کنند تا حرفشان به کرسی بنشیند.

بسیاری از بازیگران هم پس از مدتی فعالیت در مقابل دوربین، به سراغ کارگردانی می‌روند که در سینمای ایران شهاب حسینی و نیکی کریمی از نمونه‌های شاخص این دسته محسوب می‌شوند؛ کسانی که ظاهرا بازیگری را واسطه‌ای برای کسب تجربه و اعتبار قرار داده و پس از سال‌ها حضور در سینما، به سراغ دغدغه اصلی خودشان، یعنی فیلم ساختن رفته‌اند.

احتمالا هادی حجازی‌فر هم به زودی به این جمع اضافه خواهد شد؛ چرا که در مصاحبه‌هایش بارها عنوان کرده علاقه زیادی به کارگردانی دارد و نگارش فیلمنامه «آتابای» می‌تواند پلی برای گذار حجازی‌فر از بازیگری به فیلمسازی تلقی شود.

گروه دیگری از بازیگران هم هستند که پس از مدتی کار در مقابل دوربین، ترجیح می‌دهند کارگردانی را هم به عنوان یک چالش کناره و تفننی تجربه کنند و همزمان با بازی کردن در فیلم‌ها، گاه‌گداری یک فیلم هم بسازند. رضا عطاران، مهران احمدی و محسن تنابنده از مهم‌ترین چهره‌های این گروه هستند که بنا را بر بازیگری گذاشته، اما به کارگردانی هم علاقه دارند.

در مورد کارگردان‌ها اما، موضوع کمی متفاوت است. عموم فیلمسازهای مهم سینمای ایران تمایل چندانی به دیده شدن مقابل دوربین ندارند و ترجیح می‌دهند، به قول تارکوفسکی، فقط همان تفکرشان در روح اثر متجلی شود. در سینمای جهان هم، بجز چند نفر از جمله کوئنتین تارانتینو و رومن پولانسکی، معمولا فیلمسازان مهم نسبت به بازیگری بی‌علاقه هستند. گاهی هم پیش می‌آید که کارگردان‌ها برای حضوری کوتاه و تبلیغاتی در یک فیلم متقاعد می‌شوند که «خداحافظ دختر شیرازی» به کارگردانی افشین هاشمی با بازی کوتاه رسول صدر عاملی در نقش خودش از موارد اخیر این رویکرد محسوب می‌شود.

این پرونده اما، بنای بررسی هیچ‌کدام از موارد فوق را ندارد و تنها به دنبال مروری بر تجربه آن دسته از هنرمندانی است که در فضای کلی سینمای ایران به عنوان کارگردان شناخته می‌شوند، اما یک یا چند بار به طور رسمی عزم بازیگری برای یک کارگردان دیگر را کرده‌اند و تجربه بازیگری به صورت حرفه‌ای و در نقشی قابل اعتنا و فراتر از تبلیغات را از سر گذرانده‌اند.

در این میان، بازیگری کارگردان‌ها در فیلم‌های خودشان لحاظ نشده و فقط مواردی بررسی می‌شوند که یک فیلمساز شناخته شده در فیلم کارگردانی دیگر بازی کرده است.

کیومرث پوراحمد
خالق فیلم و سریال‌های جاودانه‌ای همچون «خواهران غریب»، «قصه‌های مجید» و «اتوبوس شب» از آن دست کارگردان‌هایی است که جلوی دوربین ظاهر شدن را هم دوست دارد و برخی نقش‌ها را خودش بازی می‌کند. کیومرث پوراحمد، طی سال‌های طولانی فعالیتش، بارها به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفته و در فیلم‌هایی همچون «آلبوم تمبر»، «شرم»، «صبح روز بعد»، «سفرنامه شیراز» و «خواهران غریب» در نقش‌هایی اغلب کوتاه و فرعی ظاهر شده که البته همه آن‌ها آثار خودش بوده‌اند.

عجیب‌ترین تجربه بازیگری کیومرث پوراحمد اما به فیلم «جمشیدیه» ساخته یلدا جبلی مربوط است که در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و چندان هم مورد استقبال مردم و منتقدان واقع نشد. حضور پوراحمد در این فیلم اصلا جنبه تبلیغاتی ندارد ولی، به لحاظ کیفیت، بسیار اغراق شده و بد از کار درآمده؛ به طوری که آرامش و ریلکس بودن غیر قابل باورش حسابی توی ذوق مخاطب می‌زند.

پوراحمد در این فیلم به هیچ وجه نتوانسته خودش را با شرایط وفق دهد و بازی او در قیاس با بازیگران جوان‌تر فیلم، به پاشنه آشیل اثر تبدیل شده است؛ در واقع، تماشاگر «جمشیدیه» کاملا می‌فهمد که او بازیگر نیست و با بقیه افراد جلوی دوربین تفاوت دارد.

شاید جالب باشد اگر بدانید که یک کارگردان دیگر هم (البته در حوزه انیمیشن) در فیلم «جمشیدیه» و کنار کیومرث پوراحمد به عنوان بازیگر حضور یافته که بدبختانه بازی او هم چنگی به دل نمی‌زند؛ بهرام عظیمی، کارگردان زبردست حوزه انیمیشن است که در کار خودش یکی از بهترین‌های ایران به شمار می‌رود. عظیمی انبوهی از جوایز را درکارنامه دارد و با انیمیشن‌های دوست‌داشتنی معروف به «سیا ساکتی»، «داوود خطر» و «حسن خطرناکه حسن» در ذهن مردم ایران ماندگار شده؛ با این همه بهرام عظیمی نسبت روشنی با مقوله بازیگری ندارد و حضورش هیچ کمکی به «جمشیدیه» نکرده است.

مجید مجیدی
چندان بیراه نخواهد بود اگر مجید مجیدی را کامل‌ترین کارگردان ایرانی بنامیم؛ فیلمسازی که هم لحن کارگردانی خاص خودش را دارد، هم در خارج از ایران فیلم ساخته و در فضای بین‌المللی مورد احترام است، هم تجربه بزرگ‌ترین پروداکشن تاریخ سینمایی ایران را از سر گذرانده و هم جزو پرافتخارترین فیلمسازان جشنواره‌های داخلی به شمار می‌رود. مجیدی اما، پیش از آن که به این جایگاه برسد، مدتی در عرصه بازیگری فعال بوده و حاصل فعالیت‌هایش در این عرصه، چند فیلم معمولی و یک نقش خاص است.

مجید مجیدی قبل از ساختن نخستین فیلم بلندش «بدوک»، طی سال‌های ۶۰ تا ۶۸ مشغول بازیگری بوده و بخش عمده‌ای از این زمان حدودا یک دهه‌ای را به همکاری با محسن مخملباف و محمد کاسبی سپری کرده است؛ فیلم‌هایی که عموما متوسط و ضعیف بوده‌اند و می‌توان حدس زد که کیفیت پایین همین آثار مجید مجیدی را به صرافت انداخته تا بار و بندیلش را از مقابل دوربین به پشت آن منتقل کند و خودش کارگردان شود.

در میان نقش‌هایی که مجید مجیدی بازی کرده، یک فیلم به شدت ماندگار شده که البته ریشه‌های این حجم از شهرتش را باید در شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دهه شصت جستجو کنیم. «تیرباران»، به نویسندگی و کارگردانی علی اصغر شادروان، درباره زندگی شهید سید علی اندرزگو است که مجید مجیدی به عنوان بازیگر نقش اول در آن حضور داشت.

شباهت ظاهری مجیدی با کاراکتر اصلی همراه با گریم مناسب، سکانس پایانی خاص فیلم و شرایط جنگ تحمیلی باعث شد تا «تیرباران» در ذهن مردم ایران حسابی جا باز کند؛ به طوری که این فیلم تا یک دهه بعد بارها و بارها از تلویزیون پخش شد و حتی عده‌ای از مردم تا مدت‌ها مجید مجیدی را با عنوان بازیگر نقش شهید اندرزگو می‌‎شناختند. مجیدی اما بعدتر کارگردان شد و دیگر هیچ‌وقت نخواست مقابل دوربین دیده شود؛ تصمیم پخته‌ای که یکی از اصیل‌ترین کارگردان‌های تاریخ سینمای ایران را به علاقمندان این هنر هدیه داد تا تصاویر باشکوه آثاری مانند «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا» و «آواز گنجشک‌ها» به عنوان قاب‌هایی زرین در ذهن ما ثبت شوند.
به نقل از فیلمگردی