نقد مستند دموکراسی در جاده ساوه؛
مستند دموکراسی در جاده ساوه به کارگردانی تورج کلانتری طنز تلخی در مورد اتفاقاتی است که در انتخابات شوراها در یک منطقه نزدیک پایتخت رخ می دهد.
تورج کلانتری، که معمولا از چالش و پرداختن به موضوعات ملتهب استقبال میکند، در اثر جدیدش با نام «دموکراسی در جاده ساوه» به سراغ موضوع انتخابات شوراها رفته و لحن کنایهآمیزش در جایجای این اثر، از عنوان مستند گرفته تا پایانبندی آن، به چشم میخورد.
این مستند با روایتی کاملا متفاوت و بدیع، به بیسروصداترین انتخابات ایران، یعنی انتخابات شوراها، در یکی از شهرهای کوچک نزدیک تهران میپردازد و از دل همراهی دوربین با چند کاندیدا در روزهای منتهی به انتخابات شوراها، محتوایی را منعکس میکند که... بسیار تامل برانگیز و قابل تحلیل است. در این اثر، دوربین با چند کاندیدا همراه میشود و علاوه بر تصاویر شیک و جذابی که مردم از نامزدها و حرفهای آنها میبینند، بخشهای پنهان دیگری از چهره این خادمان ملت(!) را هم به تصویر میکشد.
نخستین دقایق «دموکراسی در جاده ساوه» با نمایش سخنان یکی از کاندیداها آغاز میشود که سعی دارد خودش را برای مردم معرفی کند؛ عدم تسلط فرد مذکور در به کار بردن جملات و نگاههای عجیب مردم، باب ورود به بحث را، بدون حتی یک کلمه دیالوگ و نریشن از پیش نوشته شده، در اختیار مستندساز قرار میدهد و در ادامه نامزدهای بعدی به ترتیب وارد میشوند.
در این میان اما، برگ برنده بزرگ «دموکراسی در جاده ساوه» این است که کاملا در جبهه مردم قرار میگیرد و با نگاه هوشمندانه از طریق لنز دوربینش، تناقضگوییها و وعدههای توخالی نامزدها را به نفع مردم برملا میکند. علاوه بر این، مستندساز حتی قصد ندارد مردم را در این بازی قربانی نشان دهد و حتی اشارههای موجود در محتوای این اثر را به گونهای تنظیم کرده که نشان میدهد مردم بهتر از هر کسی از چهره حقیقی و اهداف و اغراض این نامزدها آگاهاند.
ابتنای «دموکراسی در جاده ساوه» بر نمایش طنزگونه پلشتیهای بازی سیاسی و جریان انتخابات، جذابیت اثر برای بیننده را تضمین میکند و کل مستند را به صورت یک نمایش طنز درمیآورد. ویژگی مهمتر مستند اما، در این است که لحن طنز اثر به مرور تلخ و تلختر میشود تا جایی که مخاطب در دقایق پایانی عملا با یک تراژدی روبروست که با ترسیم فضای پس از انتخابات، متضرر شدن مردم و انتفاع برندگان انتخابات را فریاد میزند.
درخشانترین عناصر مستند «دموکراسی در جاده ساوه» را باید دوربین و تدوین آن بدانیم. دوربین کلانتری در این مستند به شدت باهوش است و بنا به صلاحدید خودش، درست مثل یک کارآگاه یا خبرنگار حرفهای، هرجا لازم باشد از نامزدها دور یا به آنها نزدیک میشود تا بتواند ابعاد جدیدی از پلشتیهای رفتاری آنها را بازنمایی کند و به اصطلاح مچشان را بگیرد.
در این مسیر، تدوین مناسب هم به کمک مستندساز میآید تا خلافگوییهای نامزدها را با بهره گیری از تدوینی دقیق و چیرهدستانه، پیش چشم مخاطب قرار دهد. سکانس درگیری لفظی یکی از نامزدها با پیرمرد، نمونه درخشان این رویکرد است که در آن، دوربین کاندیدای مذکور را رها میکند و به دنبال حقیقت میرود.
به لحاظ فرمی نیز، مهمترین نقطه اتکای «دموکراسی در جاده ساوه» سبک رئال و اجتماعی آن است؛ به طوری که مستند نه از موسیقی خاصی (بجز برخی برشها) استفاده میکند، نه بنایی برای ضبط تصاویر و قابهای زیبا دارد و نه حتی اجازه میدهد که حضور دوربین روی رفتار افراد تاثیر بگذارد.
در واقع، مستندساز با جدیتی مثال زدنی به دنبال آن است که مخاطب را با واقعیت برهنه و وجه غمانگیز آن روبرو کند. بر همین اساس است که هرچه دقایق مستند پیش میرود، لحن کارگردان جدیتر میشود و طنز به تراژدی میزند.
در کنار این وجوه مثبت اما، «دموکراسی در جاده ساوه» از نیمه به بعد در محتوا قدری به تکرار میافتد و با تغییر نامزدها، مخاطب دوباره همان رویکرد کاندیدای قبلی را به شکلی دیگر تماشا میکند. مستندساز البته خیلی زود متوجه این نقص در اثرش میشود و با پرداخت کوتاهتر در مورد دو نامزد آخر، مستند را نجات میدهد.
سکانس پایانی و تصاویر خاص شادی مردم در پایان انتخابات نیز، به نوعی رسالت مستندساز را عملی میکند تا «دموکراسی در جاده ساوه» بتواند غرض اصلی خود، یعنی تلنگر زدن به مردم و مسئولین، را تحقق بخشد.