نقد مستند «اعتراض خاموش» اثر میکائیل دیانی؛
مستند "اعتراض خاموش" به کارگردانی میکائیل دیانی به موضوع خودکشی و وضعیت آن در ایران و بحران خودکشی های اعتراضی می پردازد و چهار روایت از چهار خودکشی را به تصویر میکشد.
مستند نیمه بلند «اعتراض خاموش» یک کنکاش اجتماعی ۴۱ دقیقهای است که بنا دارد با عبور از نگرشهای مرسوم و کلیشههای قضاوتگرانه جامعه امروز ایران، از زاویهای بدیع به موضوع خودکشی ورود کند. این مستند با فرمی که چهار روایت از خودکشیهای اعتراضی در چهار نقطه مختلف کشور را محور قرار میدهد، به دنبال آن است که حساسیت افکار عمومی را نسبت به پدیده شوم خودکشیهای اعتراضی برانگیزد...
«اعتراض خاموش» اگرچه در ابتدا چنان که باید و شاید موضوعش را صیقل نمیزند و تلاش مهمی برای آگاه کردن مخاطب از تفاوت بین خودکشیهای متداول و خودکشی اعتراضآمیز به خرج نمیهد، اما هرچند با لکنت، از پس تبیین موضوع اصلیاش برمیآید و بدین ترتیب مخاطب در جریان قرار میگیرد که مسئله فیلمساز فراتر از بررسی خودکشیهای تیپیکال ناشی از شکستهای عاطفی است.
میکائیل دیانی برای پرداخت بهتر دغدغههایش، تعمدا از قرائت شیک و سانتیمانتال رایجی که معمولا گریبان چنین مباحثی را میگیرد، عبور میکند و با هوشمندی به مناطق مختلف و دور از پایتخت سرک میکشد تا نشان دهد که مسئله برایش جدیتر از آن است که بخواهد به شیوه توریستی فقط طرح مبحثی کند و برود.
اساسا میتوان گفت که اهمیت «اعتراض خاموش» در این است که اولا شکل مغفول مانده و نامتعارفی از خودکشی که همان خودکشی اعتراضی باشد را زیر ذرهبین میگذارد؛ و دوما سعی میکند با رعایت کامل انصاف، از قضاوتهای عمومی پرهیز کرده و بیطرفانه مسئله را از زاویه دید قربانیان و خانوادههای آنها ببیند. به همین منظور، مستند قضاوتکنندگان شکمسیر و مرفهی را که حکمهای سطحی صادر میکنند و خودکشی کردن را ناشی از ضعیف بودن و سستی ایمان میدانند، کنار میزند تا به تحلیلی جدیتر دست یابد.
دیانی برای تهیه محتوای اصلی اثرش، ترکیب مناسبی از مصاحبهشوندگان را انتخاب کرده و موفق شده گفتگوهای تروتمیزی را ضبط و تدوین کند؛ اما غلبه فضای آکادمیک در گفتگوها تا حدودی به پاشنه آشیل مستند تبدیل میشود؛ چرا که مثلا طرح مسئله میتوانست از کف جامعه و قربانیان بالقوه و جوانی که هنوز به مرحله انفجار نرسیدهاند، آغاز شود تا بعدتر به تحلیلهای اجتماعی و سپس به بازخواست مسئولین بیانجامد.
بدین ترتیب پروژهای که میتوانست روایتش را در سه سطح مردم عادی، صاحبنظران دانشگاهی و مسئولین پیگیری کند، با غفلت از مراحل اول و سوم، کار خودش را ابتر میگذارد. مرحله نخست البته قدری بهتر پرداخته شده و گفتگو با خانوادههای افراد جامعه هدف، لحظات تاثیرگذار و مهمی را به مستندساز هدیه میدهد. مرحله دوم هم کمنقص به انجام میرسد، اما درست در جایی که مخاطب انتظار دارد مستندساز به ارائه راهکار یا لااقل بازخواست مسئولین مربوطه بپردازد، اثر به طور کامل رها میشود و ماهیت خلاقانهاش را از دست میدهد.
«اعتراض خاموش» در تهیه مواد اولیهاش هم بین روشهای آماری و ورود بنیادین و تئوریک به مسائل سردرگم است؛ در برشهایی به آمارها استناد میکند، اما در مواجهه با بخش پنهان آمارها و قسمت هویدا نشده کوه یخ، محافظهکارانه و در حد یکی دو کنایه از زبان مصاحبهشوندگان، از کنار قضیه عبور میکند.
هرچند که در حوزه آماری هم نه خبری از جذابیتهای بصری مانند ارائه اینفوگرافیک اطلاعات است و نه تحلیل چندان دقیق و خلاقانهای از آمارهای موجود به چشم میخورد. همین سهلانگاریها باعث میشود «اعتراض خاموش»، با وجود موضوع مهم و قابل تاملش، در پایان به دریافت جدیدی از مسئلهاش نرسد.
در واقع، مستندی که میتوانست با شجاعت به خرج دادن، کلیشهها را بشکند و به زیر پوست شهر هم سری بزند، در نهایت تنها دستاوردش جلب کردن توجه مخاطب به تحلیلهای سطحی مرسومی مانند مطرح شدن عواملی مثل اختلاف طبقاتی، مشکلات اقتصادی، کمبود شغل و… در ریشهیابی مسئله خودکشی اعتراضی بسنده میکند و جایی برای مطالبهگری برای خود و مخاطبش باقی نمیگذارد.
با تمام اینها، «اعتراض خاموش» را میتوان بخاطر انتخاب موضوع و رویکردش تحسین کرد و اگر سازندگانش این پروژه مهم را ادامه دهد، میتوان امیدوار بود که جریانی منصف و واقعگرا در تحلیل معضلات اجتماعی با مدیوم مستند در ایران پا بگیرد.