پروندهای برای مسعود فراستی، منتقد سینما؛
مسعود فراستی منتقد سینما و سردبیر مجله فرم و نقد و منتقد ثابت برنامه هفت است. از او تالیفات و ترجمههای زیادی در حوزه سینما منتشر شده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به کتابهای دیالکتیک نقد، هیچکاک، همیشه استاد و کوروساوا: سامورایی سینما اشاره کرد.
مسعود فراستی بیش از هر چیز دیگری نان سوادش را میخورد. نگاهی به رزومه و سوابق تحصیلی اکثر منتقدان امروز نشان میدهد سوابق علمی فراستی یک سر و گردن از اکثر ایشان بالاتر است...
ممکن نیست اهل سینما باشید و تا به حال اسمش به گوشتان نخورده باشد؛ احتمالا بارها پیش آمده که از لحن تندش در تاختن به یک فیلم متعجب شدهاید و حرفهایش تمام تصوراتتان را بهم ریخته است. مسعود فراستی را عموما با برنامه سینمایی «هفت» میشناسند؛ همان برنامهای که مجریان و ساختارش عوض میشوند، اما همیشه یک پای ثابت دارد. منتقدی که ظاهرا رحم ندارد و اگر از فیلمی خوشش نیامده باشد، هرچه به دهانش برسد را میگوید. حضور مستمر مسعود فراستی در برنامههای تلویزیونی و حتی اینترنتی طی سالهای اخیر، قطعا بیدلیل نبوده. چه بسا منتقدانی که اسمی درمیکنند، یکی دو سال در کانون توجهات قرار میگیرند و ناغافل از اذهان محو میشوند. در این پرونده به مرور ویژگیهای شاخص مسعود فراستی میپردازیم، همان خصایصی که استمرارش در مرکز توجه و حفظ میزان قابل توجهی از محبوبیت بین مردم را تضمین کردهاند.
برخی معتقدند فراستی از نوعی رانت یا حمایت مسئولین برخوردار است که باعث شده عنصر لاینفک برنامه «هفت» باشد. این تفسیر البته چندان معقول نیست، چرا که اولا فراستی یک دوره کامل (زمان اجرای رضا رشیدپور) از «هفت» دور ماند، و دوما اگر با هر متر و ملاکی حرفهایش را ورانداز کنیم، میبینیم نهتنها چیز خاصی نمیگوید که به مذاق مسئولین خوش بیاید، بلکه معمولا نقدهای تندش به شیوه اداره فرهنگ و مسئولین سینمایی دردسرساز میشوند. لذا برای پی بردن به رمز ماندگاری فراستی در سالهای اخیر باید دلایل دیگری پیدا کنیم.
مسعود فراستی بیش از هر چیز دیگری نان سوادش را میخورد. نگاهی به رزومه و سوابق تحصیلی اکثر منتقدان امروز سینمای ایران نشان میدهد سوابق علمی فراستی یک سر و گردن از اکثر ایشان بالاتر است. او در کشورهای ایتالیا و فرانسه در رشتههای مختلفی از جمله هنرهای تجسمی، فلسفه و نمایش، جامعه شناسی و اقتصاد سیاسی تحصیل کرده و طی سالهای بعد نیز معمولا هیچوقت ارتباطش با فضای آکادمیک قطع نشده است. فراستی در سالهای اخیر، علیرغم مشغولیتهای پرتعداد و نقدهای شفاهی و کتبی متعددی که برای فیلمهای مختلف ارائه میدهد، به تالیف و ترجمه مقالات و کتب هم پرداخته و از این جهت کارنامه قابل اعتنایی دارد. ممکن است مخاطب عام اطلاع دقیقی از سوابق علمی او نداشته باشد یا حتی معنای بسیاری از اصطلاحات تخصصی را لابلای جملاتش تشخیص ندهد، اما روح علمی و منطق حاکم بر نقدهای او بر بینندگان عادی تلویزیون هم پوشیده نیست و از عمق استدلالهایش پرده برمیدارد.
فراستی در راستای مبانی علمی و هنری خاصی که به آنها پایبند است، در عرصه نقد فیلم فرمالیست محسوب میشود و مدام با سایر منتقدان بر سر فرم و محتوا درگیر است. البته نظراتش در این مورد، بالاخص جایی که معتقد است فیلمهای ضدایرانی اساسا فرم ندارند، قدری افراطی به نظر میرسد، اما اگر مقصودش از فرم را در معنای فلسفی آن مد نظر قرار دهیم و تمایز ظریفی که بین فرم و تکنیک قائل میشود را به درستی دریابیم، منطقش قابل درک خواهد بود. بحثهای جدی و آکادمیکی که اخیرا در شبکه چهار و برنامه «شبهای هنر»، با رویکردی متفاوت از آنچه در شبکهها و برنامههای دیگر میبینیم، طرح میکند هم به وضوح نشان دهنده روی دیگر سکه فراستی محسوب میشود که نشان دهنده وجه علمی و پشتوانه قوی اندیشه اوست.
دیگر ویژگی منتقد مهم برنامه «هفت» که او را در بین مردم محبوب نگه میدارد، صراحت لهجه و پرهیز تعمدیاش از محافظهکاری است. فراستی مستقیما با فیلمها مواجه میشود و کاری به پیشینه و جایگاه کارگردان یا عوامل فیلم ندارد. به همین خاطر است که او تا کنون تندترین نقدهایش را نثار داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی، دو کارگردان با سابقه و کارنامهدار سینمای ایران، کرده. مماشات نکردن فراستی با «هامون» مهرجویی حتی باعث شد که بخش عمدهای از طرفداران عمدتا انتلکت این فیلم علیه او صفآرایی کنند. توهین عجیبش روی آنتن زنده به یکی از فیلمهای اخیر مسعود کیمیایی هم حسابی برایش گران تمام شد. این موارد اما هیچوقت باعث نشدند که مسعود فراستی از مواضعش کوتاه بیاید. او البته فقط در مورد یکی از فیلمهای عباس کیارستمی پس از سالها اقرار کرد که اگر به عقب برگردد، لحنش را تعدیل میکند، اما در مورد مابقی انتقادهای طوفانیاش، همچنان بر موضع خود استوار است. درگیریهای اخیرش با کمال تبریزی و واکنشهای ناشیانه این کارگردان که فراستی را امالفساد خوانده بود، نمونه دیگری از کشمکشهای خاص فراستی محسوب میشد که البته در نهایت به ضرر کارگردان «ما همه با هم هستیم» تمام شد.
بیملاحظگیهای فراستی در موراردی هم برایش حسابی گران تمام شده و جایگاه این منتقد را به عنوان یکی از مراجع تعیین کیفیت فیلمها به خطر انداخته است. نمونه مهم این موارد در سالهای اخیر برخورد دوگانه و عجیب او با دو کارگردان کاملا متفاوت سینمای ایران، یعنی اصغر فرهادی و مسعود دهنمکی بود. فراستی در بادی امر، به شکل عجیبی به ستایش از «اخراجیها» پرداخت و البته حرفهایش در این مورد آنقدر با حواشی ریز و درشت همراه شد که اصل مطلب در سایه باقی ماند. در فاصلهای نسبتا کوتاه با این اقدام، مسعود فراستی به تندی علیه دو فیلم «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» موضع منفی گرفت که این موضوع، با توجه به محبوبیت زایدالوصف اصغر فرهادی و دو جایزه اسکار این دو فیلم، برای مدتی جایگاه فراستی را متزلزل کرد. او البته هیچوقت از مواضعش کوتاه نیامد، اما در سالهای بعد به خط اعتدال نزدیکتر شد و توانست جایگاهش را نزد افکار عمومی دوباره مستحکم کند.
فراستی در میان کارگردانهای باسابقه ایرانی ابراهیم حاتمیکیا را قبول دارد و همواره تسلط و چیرهدستی او را در فن کارگردانی تحسین کرده است. در بین کارگردانهای خارجی هم به شدت ذوب در هنر آلفرد هیچکاک است و زمانهای را که فیلمساز محبوبش کریستوفر نولان باشد، عقبمانده میداند. او در سالهای اخیر مواضع سفت و سختی علیه هالیوود گرفته و معمولا به آثار سینمای اروپا و حتی آسیا علاقه نشان میدهد. آخرین تمجیدی که از او شنیدهایم مربوط به فیلم آسیای شرقی «دزدان فروشگاه» ساخته هیروکازو کورئیدا بود.
در عرصه کمدی هم میتوان او را جزو سردمداران انتقاد از کمدیهای سخیف و دمدستی سینمای ایران دانست که حتی صفت «کمدی» را هم مناسب این آثار لبالب از لودگی نمیداند؛ نظری که سال گذشته در برنامه «من و شما» و گفتگو با مجری آن برنامه جنجالآفرین شد و در نهایت هم به سود فراستی فیصله پیدا کرد. او کمدی چارلی چاپلین را ستایش میکند و فیلمهای چاپلین را در کنار برخی آثار بیلی وایدلر نمونههای متعالی کمدی در جهان میداند.
در عرصه بازیگری به شدت با بازیگرانی که به واسطه ظاهرشان به شهرت میرسند، مخالف است و سپردن نقشهای اصلی به بازیگران چهره را مایه پسرفت سینما قلمداد میکند. او در همین رابطه محمد رضا گلزار و بهرام رادان را «مانکن» میداند و در عوض بازی بازیگرانی مانند فرهاد اصلانی و ترانه علیدوستی را میپسندد. نکته مهمی که در توجه فراستی به بازیگران نباید فراموش کرد، این است که او به نوعی نخستین منتقدی بود که لب به تمجید از نوید محمدزاده گشود. فراستی زمانی که محمدزاده هنوز شهرتی نداشت با این تعبیر که «بازیگر جوان فیلم بد عصبانی نیستم، اصلا بد نیست» ظهور یک بازیگر بااستعداد و جوان در سینمای ایران را بشارت داد.
بهمن ماه ۱۳۹۷ و سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر زمانی بود که روی دیگری از سکه مسعود فراستی نمایان شد. او که معمولا با ترک سالن به فیلمها واکنش منفی نشان میداد، در جشنواره اخیر با سعه صدری مثال زدنی پای فیلمها نشست و به تمجید از چند فیلم پرداخت. «۲۳ نفر» مهدی جعفری، «طلا» پرویز شهبازی، «سرخپوست» نیما جاویدی و «متری شیش و نیم» سعید روستایی چهار فیلمی بودند که در جشنواره اخیر فیلم فجر با ستایش بیسابقه مسعود فراستی مواجه شدند. با این حال، فراستی با آرای هیئت داوران جشنواره به شدت مخالف بود و شب قبل از اعلام نتایج صراحتا اعلام کرد که جایزه بازیگری حق نوید محمدزاده و جایزه بهترین فیلم و کارگردانی حق نیما جاویدی است. او که با عبارت معروف «وای به حال جشنواره» از فیلم «شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار (برنده بیرقیب سیمرغهای جشنواره سی و هفتم) انتقاد کرده بود، موضع منفیاش را تا همین چند روز پیش هم حفظ کرد و این مسئله حواشی مختلفی را هم به همراه داشت که بیشتر حاصل شیطنت برخی رسانهها و سلبریتیها در مرتبط کردن نظرات منفی فراستی در مورد فیلم به قوم بلوچ بود.
در مجموع میتوانیم مسعود فراستی را منتقدی بدانیم که موضع ملی دارد، تحت تاثیر شهید آوینی است، توصیهپذیر نیست و به رسالت ویژه نقد ایمان دارد. او همواره روی لبه باریک عوامزدگی و روشنفکرنمایی قدم برمیدارد و در حالی که به فیلمها شدیدا میتازد، از توهین به آدمها ابا دارد. بالطبع منتقدان جوان میتوانند از او یاد بگیرند و البته برخی خصایل شخصیتیاش را هم به صلاحدید خود اصلاح نمایند. با این همه، حضور چهرهای مانند مسعود فراستی در روزگار کنونی نقد ایران، غنیمتی ارزشمند محسوب میشود که نیازمند تکثیر است.