نگاهی به مستند «پرسپولیس – شیکاگو» ساخته ارد عطارپور؛

مستند "پرسپولیس شیکاگو" ساخته ارد عطارپور روایت ماجراهای الواح هخامنشی است که حدود نود سال پیش در تخت جمشید کشف شدند و برخی محققان آمریکایی از دانشگاه شیکاگو به منظور مرمت و مطالعه نوشتارهای حک شده بر روی این لوح های هخامنشی به ایران می آیند.

تقریبا همه مردم در مورد این‌که بخش قابل توجهی از آثار باستانی و میراث فرهنگی کشور در برهه‌ای از تاریخ به یغما رفته، کم و بیش چیزهایی شنیده‌اند؛ موضوعی برای یک مستند شسته و رفته، که شاید به اندازه آثار تکان‌دهنده و ملتهب اجتماعی – سیاسی پرکشش نباشد، اما اهمیت غیر قابل انکاری دارد و در سال‌های اخیر کمتر درباره آن صحبت شده و شدیدا نیازمند آگاهی بخشی و تنویر افکار عمومی است. این موضوع از جهت تاثیرش بر تحکیم هویت ایرانی و تقویت روحیه میهن‌پرستی نیز بسیار حائز اهمیت است...

ارد عطارپور، با آگاهی از اهمیت موضوع میراث فرهنگی که دغدغه فکری خودش هم بوده، دست به ساخت مستندی با نام «پرسپولیس – شیکاگو» زده که ماجرای کشف آثار باستانی ارزشمند از تخت جمشید و پاسارگاد در زمان رضاخان، ارسال آن‌ها به شیکاگو و در نهایت بدعهدی آمریکایی‌ها در بازگرداندنشان را روایت می‌کند.

«پرسپولیس – شیکاگو» از جهت منابع و مستنداتش تقریبا بی‌نقص عمل می‌کند و با بهره‌گیری از تیم قدرتمند پژوهشی، توانسته انواع اطلاعات را، اعم از فیلم، عکس، اسناد تاریخی و قراردادهای بین‌المللی، جمع‌آوری کرده و پس از تحلیلی و واکاوی دقیق آن‌ها، ارائه منسجم و روانی از موضوع محوری‌اش به دست دهد. این مستند از نریشن‌های روان و صمیمانه هم استفاده می‌کند که ترکیبشان با مصاحبه‌های صاحب‌نظران حوزه باستان‌شناسی و میراث فرهنگی، به خوبی روی اثر نشسته. بعلاوه، تلاش ستودنی مستند برای بازخوانی الواح و کتیبه‌های کشف شده، همراه با صداگذاری و تدوین باکیفیت بخش مربوط به خواندن این آثار، از جدی بودن اثر و حرفه‌ای‌گری تیم سازنده حکایت دارد. اما نکته مهم این است که عطارپور از تاثیر اجتماعی و فرهنگی موضوع مستندش هم غافل نبوده و به خوبی سعی می‌کند با اشاره‌هایی به تاثیرات کشف آثار باستانی در جامعه، مخاطب را نسبت به برکات بازگرداندن این سرمایه ملی آگاه کند.

«پرسپولیس – شیکاگو» به وضوح مستندی مثبت‌گرا و خوشبین است که اساسا بنای انتقاد و تاختن به گروه یا فرد خاصی را ندارد. از این خصیصه ممکن است در ابتدا به عنوان محافظه‌کاری یاد شود، اما نگاهی کلی به هدف ساخت مستند، یعنی تقویت روحیه وحدت ملی و آگاهی بخشی در مورد هویت ایرانی، نگاه مهربان و دست‌ودل‌باز عطارپور را توجیه می‌کند. «پرسپولیس – شیکاگو» اساسا به دنبال عیب‌جویی از مردم و مسئولینی که مدت‌ها از میراث فرهنگی کشورشان غافل بوده‌اند، نیست و انگشت شماتتش را پایین نگه می‌دارد. در جریان خروج کتیبه‌های تخت جمشید از ایران، هیچ گونه تهاجمی به علی اصغر حکمت (وزیر حکمت وقت) نمی‌کند و درصدد این نیست که به دنبال مقصر بگردد.

نگاه عطارپور در «پرسپولیس – شیکاگو» که به نقطه روشن این مستند هم تبدیل می‌شود، در این نکته نهفته است که مستندساز تعمدا خودش را از تمام خط‌کشی‌های سیاسی و جناح‌بندی‌های فکری مرسوم در برخورد با چهره‌ای مانند رضاخان و اقداماتش در باب احیای ایران هخامنشی، جدا نگه می‌دارد. مثلا وقتی از توجه ویژه به تخت جمشید و پاسارگاد در دوره پهلوی سخن می‌گوید، لحن مستند کاملا خنثی و خبرگونه است و با دقتی مثال‌زدنی کلماتش را به شکلی انتخاب کرده که خالی از هرگونه شماتت یا تمجید باشند. در بحث‌های مربوط به دادگاه بین‌المللی هم مستندساز، با هوشمندی خاصی، معمولا همیشه از تعبیر «دولت ایران» استفاده می‌کند و بنا ندارد یقه فرد خاصی را بگیرد.

البته «پرسپولیس – شیکاگو»، در تبیین بخش مربوط به شکایت خانواده یهودی، قدری نارسا و گنگ حرف می‌زند و در ادامه نیز به شکلی روایت خود را پیش می‌برد که پایان‌بندی‌اش نمی‌تواند مخاطب را از بازگشت سرمایه ملی مورد بحث مطمئن کند. در واقع، با توجه به تصویری که مستند از بدعهدی موسسه شرق شناسی شیکاگو آمریکا به دست داده، گویی هنوز این نگرانی وجود دارد که، علی‌رغم رای دادگاه به نفع ایران، باز هم به دلیل واهی دیگری گنجینه مذکور به موطن اصلی‌اش بازگردانده نشود.

منبع: بلاگ سینما مارکت