نقد مستند مرهم که به موضوع فاطمیون می‌ پردازد؛

مستند مرهم به کارگردانی مسعود زارعیان درباره شهید خدابخش خاوری معروف به علی شارژی است که در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت اکران شد.

مسعود زارعیان که فعال فرهنگی و از چهره‌های خاص عرصه مستندسازی در سال‌های اخیر محسوب می‌شود، در اثر تازه‌اش با نام «مرهم» به زوایای پنهان گروهی از مدافعان حرم و مجاهدین افغانستانی می‌پردازد که در سال ۹۲، با هدف دفاع از حریم دین اسلام و مسلمانان مظلوم سراسر دنیا، تشکیل شده است. فاطمیون در سال ۹۴ که به لشکر فاطمیون ارتقا یافته و به جهاد در راه خدا و مبارزه با نیروهای تکفیری مشغول‌اند...

«مرهم» پس از نقش بستن دو عبارت توضیحی درباره فاطمیون روی تصویر، با سخنان پیرمردی فرتوت و شیرین سخن آغاز می‌شود که در خانه محقر و ساده‌اش، روی زمین، مقابل دوربین نشسته و از پسرش، خدابخش (علی جمعه) خاوری معروف به علی شارژی، سخن می‌گوید. مستندساز که، بر اساس سبک اثرش، تمایلی به استفاده از نریشن ندارد، در نخستین ثانیه‌های اثر، یک جور تیزر یا دموی فشرده از کل آن‌چه در ادامه خواهیم دید، به مخاطب نشان می‌دهد و سپس به سراغ موضوع اصلی می‌رود.

بدنه اصلی «مرهم» را دو عنصر مصاحبه‌ها و تصاویر مناطق عملیاتی تشکیل می‌دهند که رفت و برگشت‌های مکرر میان این دو فضا، دقیق و با ظرافت تدوین شده و حال و هوای مستند را به خوبی منتقل می‌کنند. مصاحبه‌ها، به جای پرداختن ایدئولوژیک به فاطمیون، به دنبال واکاوی و ابهام‌زدایی از شخصیت شهید خاوری هستند که از نگاه پدر شهید و دو هم‌رزم او روایت می‌شوند.

بعلاوه، «مرهم» به سبک مستندهای پرتره رایج، پرداخت شخصیت قهرمانش را با شروع کردن از تولد و کودکی او، در قالب مصاحبه‌های پرتعداد افراد دور و نزدیک، پیش نمی‌برد؛ بلکه با یکی دو جمله در مورد خصایص ظاهری و رفتاری او، ترجیح می‌دهد با توجه به مدت زمان محدود و سی دقیقه‌ای اثر، تلاشش را به انگیزه اصلی تولید مستند، یعنی رشادت‌های قهرمان قصه، معطوف کند. مهم‌تر آن‌که مستندساز موفق می‌شود با رویکردی واقع‌گرایانه شخصیت شهید را به نحوی واقعی و روشن پرداخته و چهره‌ای انسانی، شوخ طبع و قابل باور از او ارائه نماید.

تصاویر مناطق عملیاتی و دیگر صحنه‌های موجود، اعم از فیلم‌های ضبط شده در کشور سوریه، بیمارستان و….، فقط بریده‌هایی از فیلم‌های ضبط شده با دوربین موبایل هستند که بالطبع کیفیت بالایی ندارند. این تصاویر، اگرچه ممکن است برای مخاطبی که هزاران مستند رنگارنگ را در اختیار دارد، چندان زیبا به نظر نرسند، اما به وضوح از جسارت مستندسازی حکایت دارند که با تکیه بر محتویات چند گوشی موبایل شخصی، مستند آبرومندی را تولید کرده و گلیم خودش را در بازنمایی شخصیت اصلی از آب می‌کشد.

ضعف در انتخاب موسیقی

ضعف بزرگ «مرهم» اما، در صداگذاری و نحوه انتقال شنیداری واژه‌ها به مخاطب خودنمایی می‌کند. در بخش مصاحبه‌ها، با توجه به این‌که مصاحبه‌شوندگان اهل افغانستان هستند و لهجه آن‌ها تفاوت‌هایی با زبان عرفی در ایران دارد، نوع گویش افراد باعث شده مخاطب عام یا بخشی از محتوا را از دست بدهد و یا مجبور باشد تلاش زیادی برای فهم مصاحبه‌ها به خرج دهد. این مشکل می‌توانست با افزایش کیفیت صداگذاری یا زیرنویس کردن مصاحبه‌ها مرتفع گردد.

حتی مستندساز می‌توانست با دخالت دادن یک مصاحبه‌کننده ایرانی، مشکل را به طور کامل حل کند؛ کسی که هرجا صلاح دید وارد دیالوگ شود و با تکرار و تامل، جملات مبهم‌تر را واضح کند،. متاسفانه این نقص در مورد تصاویر ضبط شده با دوربین موبایل نیز، با توجه به کیفیت پایین صدا و تصویر، دوچندان می‌شود و اگرچه، در چند برش، دیالوگ‌ها زیرنویس می‌شوند، اما باز هم بخشی از جملات برای مخاطب گنگ و نامفهوم باقی می‌مانند.

گذشته از این، «مرهم» در انتخاب و استفاده از موسیقی نیز بی‌سلیقه و سهل‌انگار عمل می‌کند؛ به طوری که در سکانس اشک ریختن‌های پدر شهید که موقعیتی با ظرفیت دراماتیک بسیار بالا محسوب می‌شود، در کمال تعجب از موسیقی خبری نیست تا اثرگذاری این سکانس کاهش چشمگیری پیدا کند.

در مواردی هم که موسیقی روی تصاویر می‌آید، به نظر می‌رسد انتخاب‌ها در حد رفع تکلیف بوده و اولین و ساده‌ترین موسیقی ممکن، بدون وسواس کافی، برای موقعیت‌های خاص و ملتهب انتخاب شده‌ است. این بی‌دقتی حتی به کاهش اثرگذاری سکانس تکان دهنده مجروحیت هم منجر شده و به کارایی مهمی که در این صحنه مد نظر مستندساز بوده آسیب رسانده است.

منبع: بلاگ سینما مارکت