نگاهی به فیلم تحسین شده «شبی که ماه کامل شد»:
«شبی که ماه کامل شد» فارغ از امکانات و محدودیتهایش، اثری بسیار شجاعانه و پرریسک بوده و همین ریسک پذیری است که باعث شده با اقبال داوران جشنواره فجر مواجه شود.
با آغاز اکران عمومی «شبی که ماه کامل شد»، حالا مردم میتوانند با حضور در سالنهای سینما، قضاوت هیئت داوران جشنواره فجر را بهتر محک بزنند و فیلمی را که با اقتدار سیمرغهای جشنواره سیوهشتم فجر را درو کرده بود، مورد ارزیابی قرار دهند. نرگس آبیار پس از یک اثر دستگرمی به نام «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند»، یک تجربه موفق سینمایی ویژه در حوزه دفاع مقدس یعنی «شیار ۱۴۳» و فیلم متفاوت «نفس»، در آخرین اثر خود به سراغ یک دنیای کاملاً جدید رفته و تریلر سیاسیاش را با نام «شبی که ماه کامل شد» درباره عبدالمالک ریگی تروریست معروف سالهای گذشته و برادر او عبدالحمید ساخته است. «شبی که ماه کامل شد» فارغ از امکانات و محدودیتهایش، اثری بسیار شجاعانه و پرریسک بوده و همین ریسک پذیری است که باعث شده با اقبال داوران جشنواره فجر مواجه شود و بهترین فیلم این رویداد مهم سینمایی در سال ۹۷ لقب گیرد...
اساساً موضوع ملتهب تروریسم انتخاب پرتنش و دشواری برای یک فیلمساز زن محسوب میشود. آبیار اما، با تیزهوشی توانسته از مایههای زنانه خاص فیلمهای خودش به شکل مطلوبی استفاده کند و با شروع قصه دیوانهوارش از رابطه عاطفی عبدالحمید و فائزه، دقیقاً آنچه را که میتوانست پاشنه آشیل «شبی که ماه کامل شد» باشد، به نقطه قوت آن تبدیل کرده. خط عاشقانه قصه، اگرچه در برهههایی بیش از حد نوجوانانه و تصنعی مینماید، اما به بیننده اجازه میدهد فرآیند دگرگونی و شستشوی مغزی نقش اول مرد قصه را از دریچه نگاه همسرش که قهرمان داستان محسوب میشود، ببیند.
در خصوص تیم بازیگری، حرف و حدیثها فراوان است و اختصاص سه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر (از میان چهار سیمرغ ممکن) بحثهای زیادی را در این باره به وجود آورده. هوتن شکیبا با پیشینه درخشانش در تئاتر و پس از تجربههای تلویزیونی موفق، حالا در قامت یک نقش اول مقتدر گام به سینما گذاشته و اجرایش در «شبی که ماه کامل شد» بینقص به نظر میرسد. البته به طور کلی دو بحث مهم در مورد اجرای کاراکتر عبدالحمید توسط شکیبا وجود دارد. نخست اینکه هرچقدر اجرای شکیبا خوب باشد، خود شخصیت به لحاظ طراحی بازی لنگ میزند. بازیگر چندان به لهجه کاراکتر مسلط نیست و شکل حرف زدنش، با هدف انتقال استیصال و بیهویتی شخصیت، از پیش پا افتادهترین راهکارهای طراحی نقش محسوب میشود. دیگر اینکه منتقدان اهدای سیمرغ به هوتن شکیبا، ابداً منکر کیفیت بازیگری او نبودند، بلکه مسئله این است که آیا این اجرا بهترین اجرای کل جشنواره بود یا نه؟ خوشبختانه امروز موقعیتی فراهم شده تا با اکران همزمان دو فیلم «شبی که ماه کامل شد» و «سرخپوست» مردم بتوانند بیواسطه به مقایسه و قضاوت درباره دو اجرای درجه یک امسال سینمای ایران توسط هوتن شکیبا و نوید محمدزاده بنشینند.
انتخاب الناز شاکردوست برای ایفای نقش فائزه منصوری، تصمیمی به شدت شجاعانه توسط نرگس آبیار بوده است. بازیگر خوشسیمای سینمای ایران که مدت زیادی از فعالیت هنری خود را وقف آثار تجاری صرف کرده بود، پس از «خفگی» فریدون جیرانی وارد برش تازهای از دوران بازیگریاش شده و حالا برای نقشی سیمرغ گرفته که اجرایش کار هرکسی نیست. شاکردوست البته هنوز به آن پختگی لازم در بازی با اجزای صورتش نرسیده و به همین خاطر است که از دستهایش بیش از حد استفاده میکند؛ اما حضور متفاوت او میتواند نویدبخش تولد دوباره یک بازیگر باکیفیت در سینمای ایران باشد.
درخشانترین عنصر بازیگری مجموعه امّا، بدون تردید، فرشته صدر عرفایی است؛ کسی که حضور درخشانش باعث شد اکثریت قریب به اتفاق منتقدان از همان نخستین اکران «شبی که ماه کامل شد» در ایام جشنواره، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای او کنار بگذارند. صدر عرفایی زیر گریم سنگین و باورنکردنیاش به قدری مسلط و حیرتانگیز ظاهر شده که هر بینندهای را از تماشای شمایل مادر ریگی به تحسین وا میدارد.
به لحاظ شخصیتپردازی، «شبی که ماه کامل شد» در پرداخت کاراکتر عبدالحمید حفرههایی دارد. مشکل اینجاست که اساساً نقاط عطف فیلمنامه به دلیل نامعلومی حذف شده است و ما با شخصیتی مواجهایم که هر بار پس از یک غیبت کوتاه، با شمایلی خبیثتر از سکانس قبلی ظاهر میشود؛ به طوری که اساساً مخاطب مجبور است دگرگونی شخصیت را از دیالوگهای تصنعی و تغییرات ظاهریاش استنتاج کند. بدین ترتیب تحول شخصیت اصلی مرد از یک جوان عاشق پیشه ساده به جانوری درندهخو و مهیب در سکانس، پایانی علامت سوال بزرگ فیلمنامه محسوب میشود.
«شبی که ماه کامل شد» در اجرا کمنقص و شاخص عمل میکند؛ جایی که موسیقی دلنشین، گریمهای حرفهای و فیلمبرداری درخشانش با جلوههای ویژه تاثیرگذار در سکانس تعقیب و گریز صحرایی همراه میشود تا بیننده در مجموع به تماشای اثری استاندارد بنشیند. اما وجه مهم و شایسته احترام «شبی که ماه کامل شد» در این است که فیلم به طور کلی هیچگاه مبهوت شاخصههای فنی چشمگیرش نمیشود و اجازه نمیدهد روایت اصلی و ایده محوری زیر غبار بزکهای سینمایی مدفون گردد.
با تمام نقاط قوتی که «شبی که ماه کامل شد» به داشتنشان مفتخر است، این فیلم دو ایراد اساسی را نیز در فیلمنامه و کارگردانی، متوجه خود میبیند. در فیلمنامه، ما تنها برشی از زندگی برادران ریگی را میبینیم که مستقیما با شخصیت فائزه منصوری و برادرش در ارتباط است. در واقع، فیلمنامه توجهی به خاستگاه ایدئولوژیک شخصیتها، واکاوی پدیده شوم تروریسم و حتی نسبت حادثه اصلی با نیروهای امنیت ملی ایران ندارد. بدبختانه به نظر میرسد که خود سازندگان هم از این ضعف بزرگ مطلعاند و برای پوشش آن یکی دو مامور امنیت ملی را به زور در قصه جای دادهاند. حاصل کار اما، فاجعهای است که در سکانس مواجهه فائزه با مامور رخ میدهد و یک افسر ارشد امنیتی با انفعال تمام در برابر ممانعت قهرمان قصه، او را به کام مرگ میفرستد. از سوی دیگر، دوربین به لحاظ جایگاه و شکل حرکتش در سکانسهای پایانی، به طور ناخواسته و با سهلانگاری محض کارگردان، جانب آنتاگونیست قصه را میگیرد و شکل دکوپاژها به نحوی است که ماه بالای سر عبدالحمید کامل میشود و دوربین از زاویه دید او اقدام به پایانبندی قصه میکند.