نقد مستند «بمب ساعتی»:
نگاهی به مستند «بمب ساعتی» ساخته کمیل سوهانی و حسین خداپرست که روایتی از تاریخچه به وجود آمدن صندوقهای بازنشستگی در ایران و مسایل و مشکلات گذشته و امروز این صندوقها با هدف تاثیرگذاری بر سیاستهای عمومی است.
«بمب ساعتی» با تصاویری خوشرنگ از کشور یونان و اعتراضات مردمی به سیاستهای اقتصادی دولت در این کشور شروع میشود تا زیر لب نق بزنیم و تصور کنیم که دوباره با یکی از همان مستندهای کلیشهای طرفیم که خلاصهاش بدبختی همه دنیا و خوشبختی ماست. درگیر همین فکرهاییم که جملهای روی مانیتور ظاهر میشود و تصریح میکند که این مستند نه به یونان ربطی دارد و نه هیچ جای دیگر. مسئله اساساً یک بحران ملی است که خودمان ایجاد کردهایم... کمیل سوهانی، همانطور که در مستند قبلیاش «مادرکشی» به بحران آب پرداخته بود، این بار هم با نیتی شفاف به روشنگری درباب یک مسئله اقتصادی ملی، یعنی وضعیت اسفناک صندوقهای بازنشستگی، میپردازد. «بمب ساعتی» کار مشترک کمیل سوهانی و حسین خداپرست، مخاطبش را خوب میشناسد و از آنجایی که احتمال میدهد تصاویر اعتراضات یونان او را بدبین کرده باشد، خیلی زود، با نمایش گزیده مصاحبههایی که چکیده محتوای مستند محسوب میشود، توجه ممتد بیننده را تثبیت میکند.
از ارائه نرم و آگاهیبخش اطلاعات تاریخی، اجتماعی و اقتصادی و تلاش فیلمساز برای بیان مسائل پیچیده به سادهترین زبان ممکن هم که بگذریم، انتخاب مصاحبه شوندگان و نحوه پیش بردن گفتگوها مهمترین نقطه قوت «بمب ساعتی» محسوب میشود.
این مستند از پخش مصاحبههای بیهوده یا تکرار حرفهای مشابه پرهیز میکند و مصاحبهشوندگانش یا از مسئولان سابق و فعلی صندوقهای بازنشستگی هستند یا صاحبنظران تحصیلکرده و مطلع. گفتگوها با هوشمندی تمام به نحوی هدایت میشوند که نقش فیلمساز و قضاوت او پنهان بماند و مصاحبه کننده، بهجز یکی دو مورد، وارد چالش نمیشود. تدوین بینقص گفتگوها هم ریتم خوبی به اثر بخشیده که باعث میشود مخاطب، بهجای احساس کسالت از یک مستند ۹۰ دقیقهای، در تمام ۵۵دقیقه مدت فیلم، همراهیاش را حفظ کند. بالطبع هماهنگی، ضبط و تدوین گلچین شده مصاحبهها کار دشواری بوده که فیلمساز به خوبی از پس آن برآمده است. گفتگو با کسانی که دیدگاه مخالف دارند هم نشان دهنده شجاعت کارگردان و پایبندی او به رسالت مستند است.
«بمب ساعتی» مستندی بسیار هنرمندانه است و سازندگانش سینماگرانی باسلیقه محسوب میشوند که برای اثرشان سنگ تمام گذاشتهاند. از حاشیه صوتی جذاب، انتخاب عالی تصاویر با تسلط بر آرشیوهای تصویری و اینفوگرافی حرفهای آمارها هم که بگذریم، تسلط فیلمساز بر اخبار رسانهها و بالاخص جراید، در کنار تلاشش برای روشنگری با رونمایی از یک نامه محرمانه و مراجعه مقتضی به کتب زبان اصلی، تلاش گسترده تیم تحقیقاتی اثر را نشان میدهد. همین دقت نظر «بمب ساعتی» را به اثری منسجم تبدیل کرده که پس از معرفی و تبیین بحران، فصل به فصل عوامل ایجاد آن را مورد واکاوی موشکافانه قرار میدهد.
ضعف عمده «بمب ساعتی» اما در دقایق پایانی و درست زمانی که باید جمعبندی شفافش را ارائه دهد، آشکار میشود. در این بخش فیلمساز از کنار برخی مفاهیم مانند سوء مدیریت، رانت، اختلاس، تاثیرگذاری نزدیکان و خانواده مدیران در تصمیمات کلان و… محافظهکارانه عبور میکند و ترجیح میدهد، حتی از زبان مصاحبهشوندگان هم، نامی از فرد یا دورهای خاص به میان نیاید. بدین ترتیب تصمیمات غلط بازنمایی میشود، اما کسی نمیفهمد چه کسی و با چه توجیهی انحرافات خانمانبرانداز در صندوقهای بازنشستگان را ایجاد کرده است. درحالی که مخاطب منتظر افشاگری مستند است، «بمب ساعتی» در پایان با یکی دو جمله شعاری راه حل بحران موجود را در وفاق ملی میبیند و یکی دو توصیه کلی از مصاحبهشوندگانش را با این مضمون که در برهه کنونی نباید به دنبال مقصر بگردیم، چاشنی پایانبندی ضعیفش میکند.