پروندهای برای «ابراهیم حاتمی کیا»:
پرونده ای برای ابراهیم حاتمی کیا کارگردان برجسته سینمای ایران به بهانه انتخابش به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی
ابراهیم حاتمیکیا، متولد ۱۳۴۰، کارگردان پرآوازه ایرانی است که با آثار پرتعداد و شاخصش در زمینه دفاع مقدس شناخته میشود. او که تحصیلکرده سینماست، کار خود را با فیلمهای مستند و کوتاه آغاز کرده و اکنون بیش از سه دهه است که فیلم بلند میسازد و افتخارات پرشماری در کارنامهاش دارد. هوادارانش او را کارگردان صاحب سبک سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس و آرمانهای انقلاب اسلامی میدانند و مخالفانش لقب فیلمساز «وابسته» یا «حکومتی» را به او میدهند؛ اما به هر حال که از نام حاتمیکیا در تاریخ سینمای پس از انقلاب نمیتوان گذشت و او با تمام فراز و فرودهایش هرگز به انتها نرسیده...
او چندی پیش در مصاحبه با فریدون جیرانی و پاسخ به پرسش از دور و نزدیک شدنش به منتقدان عرفی و عموم جامعه مثال جالبی به این مضمون زد که رابطه من با تفکر عرف و سلایق عموم مردم مثل قمری است که در مداری مشخص دور یک کره میگردد؛ این قمر به فراخور روزگار گاهی نزدیکتر و گاهی دورتر میشود، اما هرگز از حد مشخص مدارش خارج نمیشود.
بر اساس همین دوری و نزدیکیهای حاتمیکیا و نوسانش بین نگاه واقعگرایانه اجتماعی و نگرش آرمانی انقلابی، میتوان چند دوره برای زندگی هنری این فیلمساز در نظر گرفت که البته قطعیت ندارد و صرفا دستهبندی نگارنده محسوب میشود؛ لذا این مطلب نگاهی دارد به چهار دوره از فعالیت سینمایی ابراهیم حاتمیکیا.
دوره اول – سفت کردن جای پا
حاتمیکیای جوان که به گفته خودش التفات ویژهای به سینمای مستند داشت، از اواسط دهه شصت در مقام کارگردان آثار بلند سینمایی پشت دوربین قرار گرفت و اولین بار فیلم «هویت» را کارگردانی کرد که به نوعی سیاه مشق کارنامه هنری او در حوزه دفاع مقدس محسوب میشد. دو سال بعد اما با فیلم تحسین شده «دیدهبان» تواناییهای خود را در گسترهای وسیع به رخ کشید و سپس «مهاجر» را ساخت که موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر از آن خود کند. او در پایان دهه شصت نیز فیلم «وصل نیکان» را اکران کرد که چندان مورد اقبال واقع نشد، اما بسیاری از منتقدین هنوز «دیدهبان» و «مهاجر» را جزو شاخصترین آثار سینمای جنگ میدانند.
دوره دوم – درخشش در مقام مولف
از ابتدای دهه هفتاد بود که ابراهیم حاتمیکیا به عنوان یک کارگردان مولف و صاحب سبک با دغدغههای انقلابی خاص خودش قد کشید و توانست آثاری را در این حوزه خلق کند که تا به امروز هم جزو درخشانترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران محسوب میشوند. سال ۷۱ «از کرخه تا راین» ساخته شد که در آن فضای خاص حتی مخالفتها و واکنشهای بعضاً متضادی را هم برانگیخت. این فیلم که روزهایی از زندگی یک جانباز را در اروپا به تصویر کشیده بود، توانست در یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین فیلم را به دست آورد و نامزد سیمرغهای بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه هم بود.
یک سال بعد حاتمیکیا با افت مختصری مواجه شد و فیلم «خاکستر سبز» به یک نامزدی در جشنواره دوازدهم فجر بسنده کرد. «برج مینو» هم، با وجود بهرهگیریاش از بازیگران کاربلد، به موفقیت چندانی دست نیافت. اما در حالی که به نظر میرسید حاتمیکیا به خط پایان رسیده، درخشانترین دوران کاری او آغاز شد.
حاتمیکیا در سال ۷۴ با «بوی پیراهن یوسف» از زاویهای جدید و پرمحتوا به مقوله جنگ نگاه کرد و این فیلم توانست با موسیقی ماندگار و بازیهای شاخص علی نصیریان و نیکی کریمی به اثری به یاد ماندنی در حافظه مردم تبدیل شود. گام بعدی حاتمیکیا اما درخشانترین برش از زندگی هنری او هم بود، جایی که با رونمایی از «آژانس شیشهای» چند پله بالاتر از استاندارهای سینمای ایران قرار گرفت و حاصل تلاش او درخشش خیره کننده این فیلم در شانزدهمین دوره جشنواره فیلم فجر بود.
«آژانس شیشهای» در این رقابت نامزد یازده سیمرغ شد و توانست در رشتههای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای پرویز پرستویی، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای رضا کیانیان، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بیتا بادران، بهترین فیلمنامه، بهترین موسیقی متن و بهترین تدوین سیمرغ را تصاحب کرده و رکورددار جوایز شود. بعد از این اثر ماندگار، توقعات از حاتمیکیا به شدت بالا رفته بود و او نتوانست با «روبان قرمز» و «موج مرده»، که اتفاقا هر دو فیلمهای قابل قبول و باکیفیتی هم بودند، موفقیتهای «آژانس شیشهای» را تکرار کند. همین موضوع حاتمیکیا را به فکر نوآوری و پرداختن به موضوعاتی جدید با حال و هوایی متفاوت انداخت تا سومین دوره فیلمسازی او کلید بخورد.
دوره سوم – موضوعات اجتماعی
از ابتدای دهه هشتاد ما با یک ابراهیم حاتمیکیای کاملاً جدید مواجه شدیم؛ کارگردانی مترقی و دغدغهمند در عرصههای اجتماعی که به وضوح از ایدههای حاکمیتی فاصله گرفته بود و راه خودش را میرفت. یکی از بهترین همکاریهای تاریخ سینمای ایران و در تعامل او با اصغر فرهادی در مقام نویسنده فیلمنامه به تولید اثری شاخص انجامید و «ارتفاع پست» با ترکیبی از بهترینها، از فیلمنامه فرهادی و کارگردانی درخشان حاتمیکیا گرفته تا بازیهای نظرگیر حمید فرخنژاد و لیلا حاتمی، ساخته شد.
این فیلم در بیستمین دوره جشنواره فیلم فجر حاضر بود که دو جایزه مهم، یعنی سیمرغ مشترک بهترین فیلم و جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، را هم به خود اختصاص داد. همچنین در ششمین دوره جشن خانه سینما جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد تا به یکی از صفحههای درخشان کارنامه حاتمیکیا تبدیل شود.
جنجالیترین دوره زندگی حاتمیکیا اما از سال ۸۳ آغاز شد؛ زمانی که روی دیگر این کارگردان، که حاکی از تواناییهای ظهور نکرده او بود، نمایان شد و «به رنگ ارغوان» را ساخت که بعدها در بیست و هشتمین دوره جشنواره فجر توانست شش نامزدی و سه سیمرغ مهم در رشتههای بهترین فیلمبرداری، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را به خودش اختصاص دهد. در کمال تعجب اما، «به رنگ ارغوان» مورد غضب حاکمیت قرار گرفت و فیلمی که در سال ۸۳ تولید شده بود، پنج سال منتظر اکران عمومی ماند تا دیگر هیچ وجدان منصفی به خودش اجازه ندهد حاتمیکیا را حکومتی خطاب کند. سال ۸۴ «به نام پدر» توانست سیمرغهای بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای پرویز پرستویی، بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای مهتاب نصیرپور و بهترین چهرهپردازی را به دست آورد، اما به اندازه کارهای قبلی حاتمیکیا مورد توجه قرار نگرفت.
حاتمیکیا بعدتر با «دعوت» به سراغ یک موضوع اجتماعی بسیار ملتهب و حساس رفت و البته فیلمش چنان که باید و شاید از آب درنیامد. تلخترین تجربه فیلمسازی او اما در سال ۸۹ و مربوط به فیلم «گزارش یک جشن» بود که رسما توقیف شد و دلزدگی حاتمیکیا را به دنبال آورد. او پس از مشکلاتی که برای این فیلم به وجود آمد، مدتی کار نکرد، تا اینکه در سال ۹۲ وارد دوران متاخر کاریاش شد.
دوره چهارم –انقلابی مدرن
دوره جدید فعالیتهای حاتمیکیا هم مانند دو دوره قبلی دقیقا از اول دهه جدید شمسی آغاز شد و او از ابتدای دهه نود درگیر یک پروژه جذاب به نام «چ» شد. «چ» روایتی از زندگی شهید مصطفی چمران بود که البته از ویژگیهای جدید سینمای حاتمیکیا حکایت داشت. سینمای او در دهه نود به فراخور زمانه تغییر کرد و حالا محلی برای به تصویر کشیدن تضارب آرا و صداهای مختلف در انقلاب شده بود.
حاتمی کیا
حاتمیکیا از نظر ساختاری در این دوره (و بالاخص در «بادیگارد») به نوعی واقعگرایی و نگاه انتقادی مطرح شده در «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» را با آرمانگرایی و انقلابیگری در «آژانس شیشهای» تلفیق میکند و معجون جذاب و جدیدی به مخاطب تحویل میدهد. او همچنین به لحاظ فرمی هم از ابتدای دهه نود به شدت به سینمای اکشن و حادثهای متمایل شد و جلوههای ویژه و ساختار باکیفیت فیلمسازی درکلاس جهانی را مد نظر قرار داد تا مخاطب، علاوه بر محتوا، از تصاویر هم حسابی سر ذوق بیاید. «چ» با رعایت همین دو فاکتور توانست مورد توجه مخاطبان قرار گیرد؛ به طوری که هم ابایی از بازنمایی صداهای مخالف در جنگ و پرداختن به تفرقهها نداشت، و هم صحنههای اکشن و حادثهای بسیار جذابی را پیش چشم مخاطب قرار میداد.
این فیلم در جشنواره سی و دوم فجر حاضر بود که علاوه بر نامزدی در سه رشته بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین طراحی صحنه و لباس، موفق شد شش سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد برای بابک حمیدیان (مشترک با رستاخیر)، بهترین تدوین، بهترین جلوههای ویژه بصری، بهترین جلوههای ویژه میدانی (مشترک)، بهترین صدا، و همچنین سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی را به دست آورد.
دو سال بعد حاتمیکیا با «بادیگارد» به جشنواره رفت و به شدت مورد توجه قرار گرفت. «بادیگارد» را میتوان به نوعی بازسازی دهه نودی «آژانس شیشهای»، با بهرهگیری از همان بازیگر نقش حاج کاظم در نقش حیدر، دانست که ارجاعات متعدد و پررنگی به انقلاب و مفاهیم فیلم محبوب حاتمیکیا داشت. در این فیلم به نوعی امیر آقایی شکل مدرن شده شخصیت «سلحشور» بود که، با در درست گرفتن دو قاب عکس از دهه شصت و دهه نود، تغییرات اجتماعی را فریاد میزد.
دو مزیت مهم دیگر بادیگارد هم یکی بازی شاخص و جاافتاده پرویز پرستویی بود و دیگری اکشن شهری آن که باعث شد این فیلم به شدت مورد توجه مردم و منتقدان قرار گیرد و در رقابت تنگاتنگ و فشرده جشنواره سی و چهارم نامزد شش سیمرغ بلورین و برنده دو سیمرغ بهترین جلوههای ویژه بصری و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شود. پایانبندی «بادیگارد» از جمله برهههایی از این فیلم بود که به شدت مورد توجه منتقدان قرار گرفت و میتوان گفت که حالا دیگر به یکی از بهترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران تبدیل شده.
آخرین ساخته حاتمیکیا اما دو سال پیش رونمایی شد که به مسئله مهم روزگار کنونی عالم سیاست، یعنی داعش و گروههای تکفیری، میپرداخت. این فیلم با حواشی متعددی همراه بود و موفق شد در سیوششمین جشنواره فجر سیمرغهای بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی متن و بهترین صداگذاری را از آن خود کند. «به وقت شام» در گیشه هم بسیار موفق ظاهر شد و به اثری مهم در کارنامه حاتمیکیا مبدل گشت. به شیوه استقرایی میتوان پیشبینی کرد که ابراهیم حاتمیکیا یکی دو فیلم دیگر در همین فضاها خواهد ساخت و از ابتدای قرن جدید باید منتظر شکوفایی پرده جدیدی از استعدادهای این فیلمساز حالا پرسابقه و حرفهای سینمای ایران باشیم.