امسال فهرست نامزدهای سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر سورپرایز ویژهای داشت که به نامزد شدن دو بازیگر خردسال فیلم «قصر شیرین» رضا میرکریمی مربوط میشد. این دو بازیگر توانستند در بخشهای بازیگری مکمل مرد و زن نامزد سیمرغ شوند که چنین اتفاقی برای یک فیلم در تاریخ سینمای ایران بیسابقه است.
دنیای سینما هم مثل دنیای واقعی بدون بچهها قابل تصور نیست و فیلمها همیشه به بازیگرانی از سنین مختلف نیاز دارند. در سالهای دور معمولاً نقشهای کودکانه به اعضای خانواده و نزدیکان فیلمسازان میرسید و بازیگرانی مانند باران کوثری، لیلا حاتمی، مهراوه شریفینیا، غزل شاکری و… توانستند تا بزرگسالی به حضورشان روی پرده سینما ادامه دهند. گروهی دیگری از فیلمسازان امّا، درست به اندازه بازیگران بزرگسال، روی انتخاب بازیگران کودک حساسیت به خرج دادهاند که همین امر بعضاً به نقش آفرینیهای عالی کودکان در سینما منجر شده است... امسال اما فهرست نامزدهای سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر سورپرایز ویژهای داشت که به نامزد شدن دو بازیگر خردسال فیلم «قصر شیرین» رضا میرکریمی مربوط میشد. این دو بازیگر توانستند در بخشهای بازیگری مکمل مرد و زن نامزد سیمرغ شوند که چنین اتفاقی برای یک فیلم در تاریخ سینمای ایران بیسابقه است. در این مطلب، به بهانه بازی یونا تدین و نیوشا علیپور در «قصر شیرین»، نگاهی داریم به بهترین نقشآفرینیهای کودکان ایرانی در سینما.
میرفرخ هاشمیان (بچههای آسمان)
حتی اگر زیاد اهل سینما نباشید، باز هم احتمالاً «بچههای آسمان» را به یاد دارید؛ فیلمی که آنقدر مورد توجه قرار گرفت که علاوه بر راه پیدا کردنش به کتابهای درسی، برای نخستین بار ایران را در میان پنج نامزد نهایی بهترین فیلم خارجی زبان اسکار هم صاحب نماینده کرد. نقش اصلی اثر ماندگار مجید مجیدی را بازیگر دهسالهای به نام میرفرخ هاشمیان ایفا کرده بود؛ بازیگری که ۱۶ سال بعد با سریال «کیمیا»، و این بار در قامت یک جوان جا افتاده، به دنیای تصویر برگشت، اما طبیعی بود که بعد از این همه مدت دوری، نشانهای از یک بازیگر درجه یک در او نباشد. هاشمیان حتی به دعوت رضا رشیدپور در «حالا خورشید» هم حاضر شد و از روزهای سختی که پس از پایان اکران «بچههای آسمان» سپری کرده بود، سخن گفت و از نامهربانیها گلایه کرد. با این حال، علی «بچههای آسمان» هرگز از یاد سینمای ایران نخواهد رفت.
عدنان عفراویان (باشو غریبه کوچک)
باشو غریبه کوچک اثر ماندگار بهرام بیضایی متولد ۵۴ است و امروز یک مرد میانسال محسوب میشود که زندگیاش را به دور از هنر و با سختی میگذراند. عفراویان اما قطعهای فراموش نشدنی از سینمای ایران است که در سال ۶۵ در نقش «باشو» جاودانه شد. بازی در «باشو غریبه کوچک» تنها اثر کارنامه عفراویان است که به شدت مورد توجه قرار گرفت. بازی عالی او، که ظاهراً خود بیضایی در شلوغی بازار میوه انتخابش کرده، یک نکته ویژه دارد که به فیلمنامه مربوط است. بر اساس قصه، قرار بود باشو کودکی جنوبی باشد که به شمال کشور میرود و زبان میزبانانش را نمیداند؛ به همین خاطر بازی عفراویان تقریباً بدون دیالوگ بود و باید تمام آن احساس انسانی و ملی اثر را بدون حرف منتقل میکرد. ایفای چنین نقش دشواری حتی امروز و برای بازیگران بزرگسال هم دشوار است؛ کاری که باشو، زیر نظر بیضایی، به بهترین نحو انجامش داد.
محمدرضا شیرخانلو (دهلیز)
شیرخانلو را از شش سالگی و سریال «چک برگشتی» میشناسیم؛ کودکی شیرین و دوستداشتنی که به نظر میرسید فقط مناسب ایفای نقش بچه شر خانواده در سریالهای طنز باشد. شیرخانلو اما در سال ۹۱ جلوی دوربین بهروز شعیبی رفت و در کنار رضا عطاران، که او هم بازی جدی کمنقصی ارائه داده بود، موفق شد یکی از بهترین نقشهای کودکانه سالهای اخیر سینمای ایران را ایفا کند. دشواری نقش شیرخانلو در «دهلیز» به ارتباط او با پدرش مربوط میشد؛ جایی که او مجبور بود پدری را، که به جرم ارتکاب قتل درگیر پیگردهای قانونی است، هم دوست بدارد و هم در موردش تردیدهایی داشته باشد و کمی از او بترسد. روند قصه به نحوی طی میشد که اجرای سکانس پایانی و دشوار آن برای یک کودک ۶-۷ ساله واقعاً سخت و حتی ناممکن به نظر میرسید. شیرخانلو اما به خوبی این نقش را ایفا کرد تا در سیویکمین جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد شود.
محمدرضا شیرخانلو تا امروز که حدوداً ۱۲ساله است، در تلویزیون هم رزومهای قوی دارد که «دودکش»، «پادری»، «روزهای بد به در» و «پرده نشین» از مهمترین کارهایش محسوب میشود. او در سینما هم در چند فیلم بازی کرده که «نفس» نرگس آبیار و «نهنگ عنبر» سامان مقدم از مهمترین آنها به شمار میروند.
ساره نورموسوی (نفس)
تا قبل از اکران «نفس» همه از مهران احمدی و پانتهآ پناهیها به عنوان بازیگران نقش اول فیلم نرگس آبیار نام میبردند؛ اما خیلی زود مشخص شد که قهرمان قصه دختر بچه جذابی به نام ساره نورموسوی است. بازیگری که توانست در یکی از متفاوتترین آثار سالهای اخیر سینمای ایران بدرخشد و بازی بازیگران بزرگسال را هم تحت تاثیر خودش قرار دهد. دشواری بازی در «نفس» برای نورموسوی این بود که فیلم مربوط به زمان معاصر نبود و صحبت کردن با ادبیات چهار پنج دهه قبل، که تفاوتهای ظریفی با گویش امروزی دارد، برای یک دختربچه کار سادهای نیست. ساره اما از پس نقش نسبتاً پردیالوگش برآمد و با اینکه در پشتصحنه فیلم از شدت فشار گریه میکرد و میگفت «من دیگه بازی نمیکنم»، اما سختیاش را تحمل کرد و با کمک آبیار به یک کاراکتر جذاب تبدیل شد.
علی شادمان (میم مثل مادر)
نقش پیچیده فیلم ماندگار مرحوم رسول ملاقلیپور را پسر خردسالی بازی کرد که امروز یکی از استعدادهای جوان بازیگری ایران به شمار میرود. کاراکتری را که، به دلیل مشکلات جسمی و فضای بسیار عاطفی و حساس فیلم، بازی کردنش حتی ممکن بود برای بازیگران بزرگسال هم سخت باشد، علی شادمان به خوبی بازی کرد تا پلی برای موفقیتهای آیندهاش بسازد. شادمان توانسته خودش را در سطح بالای بازیگری نگه دارد و امروز کارنامه درخشانی دارد. او در سریالهای تلویزیونی «دیوار به دیوار»، «کیمیا» و «سرزمین مادری» بازی کرده و در سینما در آثار مهمی مانند «اروند»، «ویلاییها» و «ساکت طبقه وسط» حضور داشتهاست. شادمان امسال هم در فیلم «جاندار» حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری بازی کرده و در کنار حامد بهداد، باران کوثری، فاطمه معتمد آریا و جواد عزتی در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر حضور داشت.
یسنا میرطهماسب (سیزده)
هومن سیدی اساساً به کاراکترهای نوجوان علاقهمند است و در چند فیلمش از بازیگرانی در این سن خاص استفاده کرده. نمونه آخرش هم کاراکتر مرموز و خشن شهروز در «مغزهای کوچک زنگ زده» بود که مورد پسند مخاطبان این فیلم نیز واقع شد. اوج کار سیدی با نوجوانها اما به فیلم «سیزده» برمیگردد که نقش دشوار، کمدیالوگ و پر از ریزهکاریهای روانی حاصل از شرایط خاص زندگی در جهان بیروح کلانشهر تهران را به یسنا میرطهماسب سپرد. میرطهماسب در نقش «بمانی» فیلم «سیزده» بسیار خوب ظاهر شد و بعدتر در فیلمهای مهمی مانند «لانتوری» و «تابستان داغ» هم بازی کرد. او اکنون «درساژ» پویا بادکوبه را روی پرده دارد.
مهدی قربانی (ابد و یک روز)
ممکن نیست بازی او در «ابد و یک روز» سعید روستایی را فراموش کنید. نقش پسر کوچک و با استعداد یک خانواده پرمسئله را که همزمان هم خجالتی و با ادب است و هم از شرایط خانوادهاش رنج میبرد، مهدی قربانی به خوبی ایفا کرد و در تقابلهایش با نوید محمدزاده درخشان ظاهر شد. قربانی که احتمالاً مهمترین استعداد نوجوان کنونی سینمای ایران محسوب میشود، در دو فیلم «بیست و یک روز بعد» محمدرضا خرمندان به عنوان نقش اول، و فیلم تحسین شده «تنگهی ابوقریب» بهرام توکلی هم بازیهای بسیار خوبی ارائه کرده است.
ارشیا عبداللهی (بمب؛ یک عاشقانه)
اثر جدید پیمان معادی، برخلاف فیلم قبلیاش «برف روی کاجها»، یک فیلم خانوادگی و خوش آبورنگ است. یکی از عناصر قدرتمند «بمب؛ یک عاشقانه» بهرهگیری بجا و تحسین برانگیز فیلم از دنیای کودکان است که باعث میشود فیلم به دل مخاطب بنشیند و برای قشر گستردهتری از مردم جذاب باشد. بازی کمنقص ارشیا عبداللهی از نقاط قوت فیلم محسوب میشود و احتمالا ازین پس بیشتر از این کودک جذاب خواهیم شنید. بچه پرشیطنت و موذی «بمب؛ یک عاشقانه» درگیر نوعی عاطفه دوران کودکی است و تقابلش با مسئولین مدرسه، یعنی سیامک انصاری و حبیب رضایی که بازی آنها هم عالی است، کاملاً باورپذیر از آب درآمده و همذاتپنداری مخاطب را بر میانگیزد.
یونا تدین و نیوشا علیپور (قصر شیرین)
وقتی رضا میرکریمی پشت دوربین باشد و حامد بهداد هم در بهترین بازی سالهای اخیرش، نقش اصلی را ایفا کند، حدس زدنش زیاد سخت نخواهد بود که با اثری سطح بالا از یک گروه فیلمسازی کاربلد طرفیم. سورپرایز اثر جدید میرکریمی اما حضور قدرتمند دو بازیگر خردسال در نقش فرزندان جلال (حامد بهداد) است که در برخی سکانسها، از فرط پختگی و ظرافت، باورنکردنی مینماید. نقطه قوت نیوشا علیپور قدرت بیان اوست که توانایی ادای دیالوگهای پرشمار را بدون دشواری دارد؛ علیپور در عین حال از گویش کودکانهاش هم دور نمیشود و این پارادوکس جذاب را تا پایان فیلم حفظ میکند. بازی علیپور در «قصر شیرین» به هیچ وجه رنگ و بوی کودکی که فقط دیالوگها را حفظ کرده به خود نمیگیرد.
در نقطه مقابل، یونا تدین که چند سالی از خواهرش بزرگتر است، ایفای نقش پسری مسئولیتپذیر، کمحرف، فداکار، بیشروشور و درونگرا را بر عهده دارد. این پسر بچه، که به نوعی در غیاب پدرش مرد خانواده بوده، نگاههای نافذ و پرمحبتش به خواهر را با دقت مدیریت میکند و نقطه قوت بازی تدین در این نقش به حالات چهره او مربوط میشود. سکانس پایانی فیلم و اشکهای یونا اوج بازی این بازیگر خردسال است که اجرای آن میتوانست حتی برای بازیگران بزرگسال هم سخت باشد. با تمام اینها، نمیتوان از نقش پررنگ و هنرمندانه رضا میرکریمی و صبوری به خرج دادنش تا رسیدن به نتیجه و در نهایت گرفتن بازیهای درخشان از این دو کودک غافل شد.