شکافهایی که سلیقهای پر رنگ شدهاند
نقدی بر مستند «لاتاری در بیروت» ساخته جواد موگویی که به روایتی کمتر شنیده شده از مذاکرات دولت سازندگی با آمریکاییها در سال 69 میپردازد.
مستند «لاتاری در بیروت» ساخته جواد موگویی به مذاکرات سیاسی دولت سازندگی و شخص هاشمی رفسنجانی در دهه شصت با دولتهای غربی و آمریکا میپردازد. این مستند موضوع جالبی را مورد توجه قرار داده و از این جهت اثر قابل اعتنایی محسوب میشود. وجه امتیاز «لاتاری در بیروت» در انتخاب موضوعش، به این ویژگی موضوعات تاریخی برمیگردد که بسیاری از وقایع را بلافاصله نمیتوان مورد کنکاش قرار داد و میبایست یکی دو دهه از رخدادها بگذرد تا ابعاد جدیدی از آنها روشن شود. در حوزه مسائل سیاسی نیز قضاوت درباره بسیاری از تصمیمات تنها با گذشت زمان و روشن شدن تبعات و نتایج آنها مقدور است؛ لذا «لاتاری در بیروت» موضوعش را هوشمندانه انتخاب کرده، اما در پرداخت و اجرا نقصهای جدی دارد که اهمیت سوژه را تحتالشعاع قرار دادهاند...
«لاتاری در بیروت» علیرغم زمان کوتاه سیوهشت دقیقهاش ریتم مناسبی نداشته و درحالی که فیلمساز میتوانست، با بمباران اطلاعاتی و ارائه نگرشها و تفاسیر مختلف، مخاطب را به شوق بیاورد، به مجموعهای از اظهارنظرهایی یکسویه در سایه روایتی نازل تبدیل میشود.
به طور کلی میتوان گفت «لاتاری در بیروت» بیش از آنکه به رسالت سینمای مستند و کشف و افشای حقایق توجه داشته باشد، یک بیانیه شخصی است و فصلی جدید از پروپاگاندایی محسوب میشود که این روزها در پوشش مستندسازی، قصد نقد رفسنجانی را دارد. از جهت هنری نیز مهمترین خصیصه مستند را میتوان بیسلیقگی سازندگانش دانست که برای بیان مدعیاتشان هم، سنگ تمام نگذاشتهاند و فرم ضعیف را چاشنی محتوای ناموجه کردهاند.
تصاویری که گوشه و کنارشان مات شده یا به نحو آزاردهندهای کشیده و بریده شدهاند، در طول مستند خودنمایی کرده و مخاطب را با سوالاتش در این موارد تنها میگذارند. هیچکس نمیفهمد که این همه دستکاری در تصاویر چه توجیهی دارد و چرا مثلا لوگوی آسوشیتدپرس را میبینیم ولی برخی لوگوها و زیرنویسهای دیگر تار شدهاند؟ یا اینکه چرا کراوات برخی مصاحبهشوندگان خارجی تار شده است، اما در موارد دیگر چنین الگویی وجود ندارد؟
در مواردی که استفاده از تصاویر سینمای غیرمستند میتوانست جذابیت بصری «لاتاری در بیروت» را چند برابر کند، مانند زمانی که سخن از حاج احمد متوسلیان ابه میان میآید و برشهای فیلم خوشساخت «ایستاده در غبار» قابلیت آن را دارد که برگ برنده گیرا و کمهزینهای برای بیان روایت مستند باشد، فیلمساز با نمایش یکی دو عکس، سهلانگارانه قضیه را رها میکند. یا با وجود اینکه اکثر افراد دخیل در مذاکرات دهه شصت امروزه هم زنده و مشغول کار هستند، فیلمساز تقریباً هیچ مصاحبه اختصاصی جدیدی برای اثرش تدارک ندیده و با اکتفا به آرشیو مصاحبههای گذشته، از تولید محتوا و واکاوی تاریخ بر اساس نقل قولها و تفاسیر کمتر شنیده شده شانه خالی میکند.
«لاتاری در بیروت» از نظر محتوایی نیز نسبت به دغدغه اصلیاش، نگرشی افراطی و بدبینانه با رویکردی تخریبی دارد. این اظهارنظر صریح گوینده که «دولت نظری برخلاف رهبری دارد»، یا این بیان تحقیرآمیز که «هاشمی آبروی خود را در این قمار گذاشته و منتظر است تا آمریکاییها مزد او را بدهند» نمونههای روشن قضاوت عجولانه فیلمساز و ابا نداشتن او از حکم صادر کردن محسوب میشوند.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت درحالی که «لاتاری در بیروت» میتوانست با نگاهی منصفانه بر تاثیرگذاری انقلاب و قدرت گفتمان جمهوری اسلامی در وقایع منطقه در بحبوحه جنگ تحمیلی تاکید داشته باشد اما عموماً شکافهای سلیقهای را پررنگ کرده و برخی مسئولان را بیکفایت معرفی میکند.