نقد فیلم روسی ساخته جدید امیرحسین ثقفی؛
فیلم روسی به کارگردانی امیرحسین ثقفی با بازی امیر آقایی، طناز طباطبایی و صابر ابر یک فیلم عاشقانه است که به تراژدی ختم می شود.
امیر حسین ثقفی را عمدتا با فضای متفاوت فیلمهایش و تقابل تعمدی او با سنتهایی میشناسیم که در دورههای مختلف در سینمای ایران اصطلاحا مد میشوند. آثار ثقفی معمولا از فضاهای شهری و آپارتمانی میگریزند و دغدغههایی یکسره متفاوت از مسائل اجتماعی و چالشهای اخلاقی رایج در سینمای جریان اصلی ایران را پیگیری میکنند و معمولا، با توجه ویژه به زیباییهای بصری، انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه چشمگیر و قدرتمندی هم دارند. از آثار مهم قبلی او... میتوانیم به فیلم خوشساخت «همه چیز برای فروش» و نیز «مردی که اسب شد» اشاره کنیم که اولی به نوعی یک وسترن بومیسازی شده به شمار میرفت و نشان دهنده توجه ویژه کارگردان به انتخاب لوکیشن و طراحی صحنه بود.
با این همه، «روسی» به عنوان جدیدترین اثر امیر حسین ثقفی، به یک دلیل ساده فیلم مهمی در کارنامه او نیست و انتظارات را برآورده نکرده. «روسی» در پرداختن به صحنه و لوکیشن آنقدر اغراق میکند که گویی سرخوش از تصاویر زیبا و متنوعی که انتخاب کرده، مابقی عناصر هنری و روایی را از یاد برده است.
از پوسته ظاهری «روسی»، با توجه به نام فیلم و گریم سنگین و عجیب بازیگران که اغلب مو و ریش زرد دارند، چنین برمیآید که فیلم تعمدا ادای دینی به سینمای روسیه و الهام گرفته از آثار کلاسیک این کشور است. این وامداری اما، در سطح همان بزک ظاهری و تظاهر به متفاوت بودن باقی میماند؛ تا جایی که ورود به قصه، دست خالی فیلمساز را رو میکند.
فیلمی که ادعای روسی بودن دارد و از ظاهر شخصیتهایش به نظر میرسد که قرار است به عمق کاراکترهایی درونگرا با روابطی پیچیده، در فضایی سرد و سنگین، سرک بکشد، در عمل از داستان تجاوز و ترسیم یک مثلث عشقی بین آدمهای پرحرفی که فقط چهره و محل رفت و آمدشان متفاوت است، فراتر نمیرود. شخصیتهای «روسی»، به ناپختهترین شکل ممکن، در تمام مدت این فیلم دست نخورده باقی میمانند و بدون پرداخت درست، نه پیشینه و انگیزههای مشخصی دارند و نه مسئلهای جدیتر از انتقام، عشق و سایر موضوعات سینمای بدنه برای مخاطب ایجاد میکنند.
فیلمنامه «روسی» نیز، علاوه بر ابهامات پرشمار و گرهافکنی و گرهگشاییهای بیمنطقش، در شکل روایت قصه و دیالوگنویسی هم به شدت ضعیف و سهلانگار به نظر میرسد. این ضعفها، از همان دقایق ابتدایی فیلم، توی ذوق مخاطب میزنند؛ جایی که یک نفر از زندان گریخته و به سادگی در منزل همسر سابق، پدر و دوست صمیمیاش (که این یکی اتفاقا همدست او در ماجرای نامعلومی بوده که منجر به دستگیریاش شده) رفت و آمد میکند، بدون اینکه دغدغهای برای دستگیر شدن داشته باشد.
کمی بعد، بیننده با مسئله تجاوز روبرو میشود که اساسا، با توجه به جثه و شرایط فیزیکی خاص زن و مرد دخیل در این ماجرا و نیز ترس عجیب مرد از زن که به نحو متناقضی در یکی از سکانسهای پایانی به تصویر کشیده میشود، نهتنها غیر قابل باور و ناموجه به نظر میرسد، بلکه حتی میتواند نشان دهنده تردستی ناروای فیلمساز برای غافلگیر کردن بیننده باشد. کمی جلوتر اما، بدترین قسمت ماجرا ظاهر میشود. زن و مردی که مشخص نیست چه نوع ارتباطی با یکدیگر داشتهاند، چرا کارشان به وصال نرسیده، با وجود مجرد ماندن مرد چرا زن ازدواج کرده و از همه مهمتر اینکه، چرا و با چه منطقی زن از مرد میخواهد که تجاوز فرد دیگری را بر عهده بگیرد و او هم میپذیرد؟
بدبختانه اما، تمام این سوالات بیجواب و نقاط ابهام برانگیز، نه تنها رفع نمیشوند، بلکه با تلاش نافرجام فیلمساز برای تزریق یک تم عرفانی کاملا جعلی و بیمناسبت، بیشتر به چشم میآیند. فیلمی که تقریبا در تمام جهات، ادعای هنری فراتری را نسبت به داشتههایش یدک میکشد، از یک جایی به بعد در ایدولوژی و محتوا نیز نوعی عرفان خام را به کاراکتر یوسف میچسباند که ابدا باورپذیر و حتی متناسب با سایر عناصر اثر هم نیست.
از سوی دیگر، انتخاب نادرست بازیگران نیز، دیگر نقطه ضعف «روسی» به شمار میرود؛ چرا که حضور میلاد کیمرام، به عنوان یگ بازیگر کاملا تجاری که تسلط خاصی هم در بازی چهره و انتقال حس ندارد، آن هم در کلیدیترین و به اصطلاح پیچیدهترین شخصیت فیلم، عملا تمام نقشههای فیلمساز را به باد میدهد. طناز طباطبایی هم موقعیت مشابهی دارد؛ با این تفاوت که عدم هدایت صحیح این بازیگر، منجر به بروز تلاشهای او در قالب اغراقهای نابجا در اکتهای چهره و فریادهای مصنوعیاش، به نتیجه مطلوبی نرسیده. در این میان، امیر آقایی بهتر از سایرین ظاهر شده و نشان میدهد که از استاندارد بالایی برخوردار است.
صابر ابر نیز، با فرو رفتن در پوسته همان نقش مرد مفلوک و زجر کشیده غصهدار، راه به جایی نمیبرد و معدود تلاشهایش برای اجرای نقشی که بود و نبودش در فیلم چندان تفاوتی ندارد، بیفایده است. برعکس، بازیگران فرعی و مکمل، بجز نقش مکمل زن که سرگردان و بیهویت است، از کیفیت قابل قبولی برخوردارند و مخاطب ارتباط بهتری با بازیگران ناشناخته و کاراکترهای فرعی «روسی» میگیرد تا شخصیتهای اصلی و بازیگران مشهور.
در زمینه عناصر فنی، اگرچه انتخاب لوکیشنها چشمنواز و متنوع است، اما این زیبایی در خدمت روایت درنمیآید و صرفا به دلیل کیفیت بالای دوربین و انتخاب مناظر خاص و کارتپستالی برای مخاطب جذاب است. گذشته از این، تنوع بیمنطق و پرشهای پیاپی بین لوکیشنهایی که هرکدامشان میتوانستند برای یک فیلم کامل کافی باشند، ظاهرا هدفی جز خودنمایی کارگردان و فیلمبردار ندارد.
در همین حد کافیست که بدانید یک ماجرای کاملا شهری در لوکیشنهایی همچون بندر، تلاب، نیزار، ایستگاه قطار، بیابان، جنگل و … فیلمبرداری شده؛ بدون اینکه کسی بفهمد چرا یکی از گفتگوهای مرجان و یوسف در بندر و گفتگوی دیگرشان در دل جنگل اتفاق میافتد. بدترین مولفه فنی «روسی» اما، تدوین خام و پر از غلط آن است؛ به نحوی که نهتنها اصول تدوین در آن رعایت نشده، بلکه حتی، در چند برهه از فیلم، به دریافت مخاطب از فضا موقعیتها هم آسیب میزند.
شما فوق العاده هستید 🌹
-
ما ایکالر هستیم نماینده رنگ نسوز، رنگ اپوکسی و اسپری رنگ نسوز .